کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

مادر عادت داشت...

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۱۲ ب.ظ


 مادر عادت داشت همه ی کارهای روزانه اش را یادداشت کند.

چیزهایی که می خواست بخرد، کارهایی که باید انجام می داد و حتی تلفن هایی که می خواست بزند.

من هم از سر شیطنت، همیشه سعی می کردم دستی در لیست ببرم و یا چیزی را به آن اضافه کنم.

فقط برای اینکه در تنهایی اش و درست در یک لحظه ی معمولی که انتظارش را ندارد او را بخندانم.

مثلاً اگر در لیست تلفن هایش نوشته بود زنگ به دایی جان، 

من جلویش می نوشتم ناپلئون. می شد زنگ به دایی جان ناپلئون!

یا در لیست خرید نوشته بود خرید شیر. 

قبل و بعدش یک بچه و آفریقایی اضافه می کردم که بشود خرید بچه شیر آفریقایی .

یا بار دیگر زیر لیست کارهای مهمش نوشته بودم: پیدا کردن یک عروس پولدار برای پسر گلم!

خلاصه  هر بار بعد از خواندنش که همدیگر را می دیدیم می گفت: اینا چی بود نوشته بودی؟ 

امروز حسابی خندیدم. خدا بگم چیکارت نکنه بچه! 

امروز که سرمای شدیدی خورده بودم و سردرد امانم را بریده بود به رسم مادر،

کاغذی روی در یخچال چسبانده بودم که هنگام خرید یادم بماند. 

کنار چیزهای دیگر نوشته بودم مسکن برای سردرد. 

کنارش خط مادر نوشته بود: دردت به جانم!


| مهدی صادقی |

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۱/۱۱
  • ۱۱۱۰ نمایش
  • پروازِ خیال ...

مهدی صادقی

نظرات (۱)

مادر است دیگر
همیشه دلواپس بچه ها
پاسخ:
دقیقا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی