پس چطور بلده اینقدر منو دلتنگ خودش کنه؟
پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۶ ق.ظ
مادر گفت انتظار زیادی از تو نداره.
همینکه روی پله ها راه بری و صدای پاتو بشنوه،
همینکه توو آشپزخونه درِ یخچال رو وا کنی و مثل حواس پرتی های همیشگیت لیوان از دستت بیفته،
همینکه سرفه کنی، یا اینکه نصفه شب کلید برق رو بزنی و لامپا رو روشن کنی،
چه میدونم! همین چیزای ساده، مثه صدای ناخن گرفتنت یا ورق زدن دفترچه یادداشتت،
همینا راضیش میکنه که دیگه گریه نکنه!
گفتم: مادر، انتظار زیادی از یه مُرده داری!
گفت: اگه اینا چیزای زیادیه و اون نمی تونه انجامشون بده
پس چطور بلده اینقدر منو دلتنگ خودش کنه؟
| بعد از ابر / بابک زمانی |
اولش نفهمیدم ولی دوباره و دوباره ک خوندم فهمیدم
اون واقعن مرده!!
آه...
چقدر زیبا و عاشقانه ترسیم کرده بود...
فوق العاده بود