گل تو تشنه ی تو بود ولی، زیر باران تندى ات له شد
نه توانست با کسى باشد
نه توانست بى تو تنها هم...
مى تواند تو را بخواهد؟
نه
مى تواند تو را نخواهد ؟
مانده با زخم و تشنگى اما،
عشق و نفرت نمى شود با هم
| رویا باقرى |