کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

آدم باش

پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۴۳ ب.ظ


پدرم گفت دخترم زن باش

مادرم گفت پاکدامن باش

پسری خسته گفت بامن باش

(کسی اما نگفت آدم باش)


هرچه را می شد از درون دیدم

جن ندیدم ولی جنون دیدم

وسط رقص، رد خون دیدم

(بامن آماده ی جهنم باش)


ما کلاغیم، رنگمان کردند

خبر خوب ِ جنگمان کردند

مایه ی فحش و ننگمان کردند

(که بگویند غرق ماتم باش)


از همان ابتدا بلد بودم

وارث حرف خوب و بد بودم

گرچه یک عمر در رصد بودم

(دهنت را ببند، محرم باش)


توی لیوانم اختیار بریز

روی آغوشم اقتدار بریز

به رگم باز زهر مار بریز

(ساقی مرگ و باده ی غم باش)


منم و مرز تخت با تمکین

منم و وحشت شبی غمگین 

مرز باریک بین کفرم و دین

(شل نگه دار و باز محکم باش)


بنده ی یک خدای بیگانه 

خالق انزجار  از  خانه 

من که رفتم ولی تو مردانه

(بنده ی این خدای مبهم باش)


| هدا هدایتی |

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۵/۱۲/۱۲
  • ۹۹۴ نمایش
  • پروازِ خیال ...

نظرات (۲)

نرمی شعر رو نداشت
ولی حقیقت تلخی بود
که داستان خیلی از دخترا و زناس

پاسخ:
اما من خیلی این شعر رو دوس داشتم :)
اهوم...
خیلی عالی بود خیلیییییییییییی
پاسخ:
ممنونم عزیزم
اهوم منم خیلی خیلی دوسش داشتم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی