کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

عینکت مثل چشم‌هات ابری ست

سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۱۲ ب.ظ


عینکت مثل چشم‌هات ابری ست

شیشه‌اش مثل آسمان کِدر است

ساعت هشت شب اگر برسی

یک نفر روی تخت، منتظر است


بغلش می‌کنی و می‌خوابی

با تنی که همیشه تکراری ست

توی حمّام گریه خواهی کرد

زندگی شکلی از خودآزاری ست


وسط آینه نگاهت به

بدنی بی‌قواره می‌افتد

حوله را می‌کشی بر اندامت

نفسش به شماره می‌افتد


لحظه را داد می‌کشد از تو

پوستت در میان خاموشی

می‌روی در اتاق‌خواب خودت

با تنفّر لباس می‌پوشی


می‌روی توی هال و بر یک مبل

می‌نشینی برای ویرانی

بعد فنجان چای با سیگار

مثل هر شب کتاب می‌خوانی


صبح بیدار می‌شوی از خواب

وسط مبل و گیجی خانه

هی صدا می‌زنیش بی‌پاسخ

رفته شاید بدون صبحانه


وسط قرص‌هات می‌گردی

با نگاهی کلافه از سردرد

پشت هم هی شماره می‌گیری

او که ردّ تماس خواهد کرد


گوشی‌ات را به پَرت می‌کوبی

می‌نشینی جلوی تلویزیون

بی‌توجّه به هیچ برنامه

در سرت راه می‌روی به جنون


بعد سیگار می‌کشی با بغض

بعد سیگار می‌کشی با درد

می‌روی توی آشپزخانه

گوشت را تکّه تکّه خواهی کرد


بعد موزیک می‌گذاری تا

وسط رقص و گریه می‌میری

می‌روی پای گوشی تلفن

با خشونت شماره می‌گیری


نه که دلتنگ باشی و عاشق

به سرت می‌زند فقط گاهی!

تو که می‌فهمی و نمی‌فهمی

تو که می‌خواهی و نمی‌خواهی


قرص هی پشتِ قرص می‌بلعی

همه‌چی توی خانه مغشوش است

با تهوّع شماره می‌گیری

ظاهراً دستگاه خاموش است!


تن مهم نیست...واقعاً سخت است

روح آدم پر از نیاز شود!

می‌روی توی آشپزخانه

تا مگر شیر گاز، باز شود


می‌روی روی مبل و می‌خوانی

آخرین صفحه‌ی کتابت را

گاز در متن خانه می‌پیچد

تا بگیرد یواش، خوابت را


نه به سردرد فکر خواهی کرد

نه به تنهاییِ اساطیری

نه به فردی نیاز خواهی داشت

تو همین‌جای شعر می‌میری...


عینکت مثل چشم‌هات ابری ست

در تو آرامش است و لبخند است

ساعت از هشت رد شده دیگر

و مهم نیست ساعتت چند است...


| سید مهدی موسوی |

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۹۷/۰۴/۱۹
  • ۷۸۸ نمایش
  • پروازِ خیال ...

سید مهدی موسوی

نظرات (۴)

  • شفق تیرزاد (*_*)
  • زهرااا کوجاییی؟
    دلم تنگولید دختر! دلم برای تک تک تون تنگه... :'(
    مخصوصا از وقتی از وب فاطمه خداحافظی کردم. این اواخر لاله هم اومد :) ولی حالا من نیستم :(
    خدا کنه این مدیر جدیده بذاره دیدگاه مون با مسئولیت مامور به روز شه واسه همیشه...
    زهرااا برگرد
    من از میون دیدگاهی ها فقط با شما در ارتباطم برگرد دلتنگتم :'(
    آخه چرا اینقدر دیر به دیر می آی؟ الان که امتحانات تموم شد!
  • زهرا اردیبهشتی
  • وای چه تلخ بود ...
    اه ):

    شفق جانم هستم که
    من خیلی وقته نرفتم وب فاطمه ...لاله اومده ؟! واقعا ؟! ای خدا
    اوضاعش چطوره ؟! حال جسمیش خوب بود ؟! روحی چی ؟! وای بغضم گرفت ...لاله مشهدی ...ای من تی فداش ....
    دلم لک زده برا زهرا کریمی ...
    سیده آرمیتا
    سارایی
    عاطفه
    غزل
    محمد
    سعید
    مهدی
    علی اصغر
    اووووه همه داداشا و آبجیای دیدگاهیم ...
    و از همه مهم تر ....مامور ...دلخوشیمون..آرامشمون ... کاشکی برگرده ...کاشکی برگردیم ...
    کاش دلمون به آرزوش برسه !

    شفق کی گفت قراره عوض شده مدیر ؟!
    یعنی به نظرت ممکنه برگرده دیدگاه؟!
    پاسخ:
    ببخش که اوقاتت تلخ شد :(
  • شفق تیرزاد (*_*)
  • خیییلی از دیدن کامنتت خوشحالم :)
    آره لاله این اواخر لاله اومده بود. از حال جسمیش... چی بگم! دعا کن لطفا. حال روحی هم که... درد مشترک داریم... دیدگاه.
    از کسانی هم که اسم بردی فقط غزل بانو و آقا محمد و آقا مهدی بودن. دیگه نمی دونم هنوز هم هستن یا نه!
    مامور مهربون... دل همه مون براش تنگ شده...
    من توی وب گردی هام در مورد پیام نما و کلا خود شبکه فهمیدم مدیرشون عوض شده. همین امروز هم مراسم تودیع و مرافعه بود. رفت خدا رو شکر. اولش خیلی خوشحال بودم اما بعد ترسیدم... از اینکه وقتی کسی به پستی می رسه اهداف قبلی و یا حتی آدم هایی که بودن رو بی خیال می شه! می فهمی چی می گم؟
    و یا شاید بخواد دیدگاه برگرده اما _زبونم لال_ با مسئولیت کسی دیگه
    زهرا، من می ترسم اما توکل کردم به خدا... با امید به خودش حمایت می کنم.
    زهرا، حمایت تنها کاریه که می تونیم برای دیدگاه انجام بدیم. تغییر مدیریت شبکه، یه فرصت دوباره ست... خیلی حمایت کن فقط هم به روابط عمومی سازمان هر چند بداخلاق. اگر هم نمی تونی تماس بگیری حتما حتما پیام بفرست و خواهشا تاکید کن با مسئولیت مامور. از خوبی هاش بگو. از خصوصیاتی که مامور رو متمایز از دیگر مسئولین دو باشگاه دیگه قرار می داد. از مواردی که دیدگاه رو پر مخاطب ترین کرد. از آمار نظرسنجی هایی که داشتیم. (توی آرشیو دیدگاه هست). خلاصه که کم نیار لطفا.
    ان شاءالله که دیدگاه با مسئولیت مامور مهربون به روز شه برای همیشه.

    خیییلییی دوستت دارم... ❤
    برات بهترین ها رو آرزومندم
    به امید دیدار در دیدگاه ان شاءالله
    پاسخ:
    واقعا واقعا واقعا کاش برگرده دیدگاهتون :(
  • شفق تیرزاد (*_*)
  • پرواز خیال عزیز! ممنون که درک می کنی :)

    زهرای جان جانان... جواب دادم. اگر متوجه نشدی بگو تا... یه سطل آب و کف بدم به خوردت! آخه دختر چرا جون مامور مهربون؟
    نوچ نوچ! اگر از راهنماییم نگرفتی بگو بدونم و این دفعه دیگه بدون راهنمایی جواب بدم چون قسم دادی پس باید بدونی کی هستم!
    اگر به جون هر کسی دیگه قسم داده بودی عمرا می گفتم ولی جون مامور مهربون...

    هعی! حرف زدن و فکر کردن به دیدگاه و دیدگاهی جماعت و مامور مهربون... اشک آدم رو در می آره :'((
    خدا کنه مدیر جدید انسانیت سرش بشه و بذاره دیدگاه مون با مسئولیت مامور برگرده برای همیشه...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی