کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

ما گفتیم خداحافظ!

دوشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۰۰ ب.ظ


ما خواستیم زندگیِ خوبی داشته باشیم و به همدیگر گفته بودیم «خداحافظ».

ما خواسته بودیم آن یکی مواظبِ خودش باشد و هنوز به موقع پایمان را رویِ پدالِ ترمز می‌گذاشتیم، مسواک می‌زدیم، فیلم می‌دیدیم، به دوست‌هامان می‌گفتیم همه چیز رو به راه است. ما به همدیگر گفته بودیم خداحافظ و زیرِ پاهامان خالی بود.

خواب می‌دیدم دندانمان تویِ دستشویی می افتد. ما به همدیگر می‌گفتیم خداحافظ اما غذایِ مورد علاقه‌مان را هنوز دوست داشتیم. ما شب‌ها از بغض دماغمان پُر میشد، قلبمان می گرفت اما فرداش هنوز نگران بودیم تیمِ محبوبمان گل نخورد. ما به همدیگر می‌گفتیم خداحافظ... گریه را هُل می‌دادیم توی دندان هامان اما حواسمان به تاریخِ بیمه‌ی ماشین بود، ما کلاهمان را حوالیِ هم ول می‌کردیم و سراغش نمی رفتیم، اس ام اس هامان پاک می‌شد.

ما کتاب های قرض گرفته را پس می‌فرستادیم، ما مشت می‌زدیم به قلبمان، اما هنوز رأسِ ساعت به باشگاه می رفتیم. ما دیگر به هم فحش نمی دادیم، داد نمی‌زدیم. ما دیگر بوس نمی‌فرستادیم، توی ترافیک نمی‌ماندیم، باهم نمی‌خوابیدیم. ما گفته بودیم خداحافظ، رسمی دست داده بودیم. ما اسمِ هم را تویِ گلومان قورت دادیم، نگاه نکردیم. دیگر بویِ هم را دوست نداشتیم، وقتی از هم می‌نوشتیم فعل هامان ماضی بود. حسرت داشتیم، آه‌مان در می‌آمد، اما هنوز قیمتِ تورهای تفریحی را چک می‌کردیم، کانال های خبری‌مان میوت نبود.

ما گفتیم: «زندگیِ خوبی داشته باشی، خداحافظ»... توی دلم فکرکردم لابد نمی‌شود. گفتم حتما از گریه می‌میرم، خانه‌مان را آب می برد. گفتم اگر تولدم بشود و نباشی زنده نمی‌مانم، دیگر نمی‌خندم، همه‌اش آهنگ‌های غمگین گوش می‌کنم، با کسی نمی پلکم. اما زندگی همیشه همانجور پیش می‌رود که می‌خواهد.

زندگی هنوز قبض می‌فرستد درِ خانه‌ات که مجبور شوی پاهات ‌را کنی تویِ کفش، زندگی هنوز موجودیِ حسابت را اس ام اس می‌کند، به مادرت می گوید دقیقه‌ای چهل بار زنگ بزند، زندگی به بازیگرِ محبوبت فیلم‌نامه‌های جدید می‌دهد، کتابِ نویسنده‌ی مورد علاقه‌ات را چاپ می‌کند. زندگی فشارِ خون پدرت را بالا می‌برد، دوست هات را توی تصادف می‌گیرد، شغلِ جدید برایت پیدا می‌کند.

زندگی همه چیز را آنطور پیش می‌برد که می‌خواهد و ما که به همدیگر گفته بودیم خداحافظ؛ بعدِ مدت‌ها با صدایِ آرام و گمشده به هم زنگ می‌زنیم و می‌پرسیم: « این مدت چطور گذشت؟! »


| الهه سادات موسوی |

  • موافقین ۵ مخالفین ۰
  • ۹۷/۱۱/۱۵
  • ۳۸۰ نمایش
  • پروازِ خیال ...

الهه سادات موسوی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی