کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۲۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

عطر تنت

۲۹
اسفند

 

عطر تنت

از هر کجا گذشت

بهار شد

 

| یدالله رحیمی |

 

سلام دوستانِ جان!
میدونم که این روزا حال هممون خوب نیست و خسته شدیم بس که گل های قالی رو شمردیم
پر از نگرانی و استرس هستیم و متاسفانه بعضیا عزیزانشون رو از دست دادن...
اما عوض شدن فصل و اومدن بهار دوست داشتنی میتونه بهونه ی خوبی باشه برای کمی شاد بودن و فراموش کردن مشکلات...
🌸🌱
آرزو میکنم که لحظه لحظه ی زندگیتون با عشق و حال خوب عجین باشه و بیشتر بخندین :)
انشالله سال دیگه این موقع بگید "99 چه سال خوبی بود..."

بهارتون مبارک 
❤️

  • پروازِ خیال ...

 

اولین دوستت دارم را پشت گوشی یا میان این پیام‌های بی جان مجازی نگویید!

در چشمانش زل بزنید، دست‌هایش را بگیرید، عطرش را نفس بکشید و اولین دوستت دارمتان را بگویید.

اولین جمله دوستت دارم تا آخر عمر در ذهن آدمی باقی می‌ماند...

 

| امیرعلی اسدی |

  • پروازِ خیال ...

 

امروز

بوسه ی جوانه ای را

روی ساقه ی غمگین زمستان دیدم

دلم آرام شد

مثل درختی که باد،

راز دلش را برایش فاش کرده است

 

امروز دلم خواست شماره ی بهار را بگیرم

سلام کنم

حالش را بپرسم

و بگویم کی از راه خواهی رسید

میخواهم کوچه را آب و جارو کنم...

 

امروز دلم خواست لبخند بزنم

دلخوش باشم به صدای غلغل سماور

دلخوش باشم به سلام مادر

دلخوش باشم به عطر گرم چای

امروز دلم خواست برای غم کاری کنم

بگویم خبر داری فردا شادی از راه خواهد رسید؟

 

| صفا سلدوزی |

  • پروازِ خیال ...

 

مامانم میگه مرد اونیه که چشمش دنبال زن و بچه مردم نباشه،خوب کار کنه و تن پرور نباشه. صدای عربده ش چهارتا خونه اونورتر نره و از غذا ایراد نگیره. مرد باید صبح زود بره سر کار و شب برگرده خونه. به نظر مامانم مرد شبیه بابامه. مقتدر ولی مهربون

دوستم میگه مرد باید جذاب باشه،قد بلند و ورزیده،صدای خش داری داشته باشه و موقع حرف زدن یه ابروشو بده بالا و همیشه با لنکروزش بیاد دنبالت ببرتت خرید ! دوست من تو رویاهاش دنبال یه مرد اینجوری میگرده

خواهرم میگه مرد باید آینده نگر باشه و بتونه بچه های خوبی تربیت کنه،تحصیلکرده باشه و وقتی حرف میزنه همه سکوت کنن و مشتاقانه حرفاشو گوش بدن.خواهرم میگه استاد دانشگاهشون خیلی مرد مناسبیه.

به نظر من مرد باید شونه های قوی داشته باشه واسه اینکه بتونی سرتو بزاری روشون و غمتو همونجا جا بزاری.

صداش مهم نیست خش دار باشه یا معمولی،مهم اینه واسه شنیدنش دست و دلت بلرزه

مرد مهم نیست لنکروز داشته باشه یا یه ماشین معمولی،مهم اینه هر چی که داره باهاش بیاد دنبالت و نزاره تو و دلتنگیات زیاد از حد با هم تنها بمونید.

مرد باید با خواسته هات راه بیاد

خواسته های هر شخصی فرق داره

مامانم مردی میخواد که کنارش ایام بگذرونه بدون دردسر...

دوستم مردی میخواد شکل کارت اعتباری...

خواهرم مردی میخواد که برای بچه هاش پدر خوبی باشه...

من اما از بین تمام مردهای دنیا تو رو میخوام که قدم زدن تو شبای بارونی رو از دست ندیم و گاهی لیس زدن بستنی تو یه روز سرد تمام دلخوشیمون باشه.

من از بین تمام مردهای دنیا فقط تورو میخوام...توقع ندارم همه ی روزامون عالی باشه...من میخوامت واسه همه ی خوشی ها و ناخوشی ها،همه ی خنده ها و گریه ها

من تو رو میخوام برای همه ی عمر...

 

| حنانه اکرامی |

  • پروازِ خیال ...

 

از تمام دارایی‌ها

یکی، دو گلدان شمعدانی دارم

یک جفت ماهی سرخ دارم

دوچرخه‌ای یادگار پدربزرگ

یک مداد دندان زده

چند تا شعر

و تا دلت بخواهد «دوستت دارم»...

 

| حمید جدیدی |

  • پروازِ خیال ...

بهار باش

۲۷
اسفند

 

بهار اتفاقی نیست که در تقویم ها بیفتد و روی کاغذ.

بهار ماجرایی نیست که در گوشی های موبایل رخ دهد و با پیام هایی نوروزی که هزاران بار دست به دست می گردد؛

بهار اتفاقی ست که در دل می افتد و در جان و در رفتار و در زندگی.

هیچ درختی پیام تبریکی برای کسی نمی فرستد. درخت اما می شکفد، جوانه می زند، شکوفه می کند، سبز می شود...

و ما باخبر می شویم که بهار است و ما می فهمیم که این چنین بودن مبارک است.

درختی که از شاخه ها و شانه هایش برف و یخ و قندیل های زمستانی آویزان است، اگر هزاران تقویم بهارانه نیز بر خود بیاویزد، کیست که باور کند؛ چنین درختی غمنامه ای طنز آلود است.

بهار باش

نه بهارِ تقویم

که بهارِ تصمیم!

 

 

| عرفان نظر آهاری |

  • پروازِ خیال ...

بوسه های ما

۲۶
اسفند

 

بوسه‌های ما

نه گزاف بود نه دروغ،

پناه بود...

 

| احمدرضا احمدی |

  • پروازِ خیال ...

بهارانی مگر؟

۲۶
اسفند

 

آﻣﺪﯼ ﻃﺒﻌﻢ ﺷﮑﻮﻓﺎ ﺷﺪ، ﺑﻬﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺷﺪ ﺧﯿﺲ ﺧﯿﺲ ﺍﺯﺷﻮﻕ، ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

 

ﺁﻣﺪﯼ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﺮﺩه ﺍﯼ

ﺭﻭﺡ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰﯼ ﻣﻦ! ﺩﺭ ﺗﻨﻢ ﺟﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

 

" ﺁﻣﺪﯼ ﻭ ﻫﺮ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ

ﭘﯿﺶ ﭘﺎﯾﺖ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪﻡ ﻋﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟ "

 

ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮﯼ ﻣﻮﯼ ﺗﻮﺍَﻡ

ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣّﯿﺪ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ، ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

 

" ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻋﺸﻖ ﺯﻻ‌ﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺴﻨﺠﯽ ﺑﺎ ﻗﺴﻢ

ﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮ ﻟﺒﻢ ﺳﻮﮔﻨﺪ، ﻗﺮﺁﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟ "

 

ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﮔﺮﺩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﮕﯿﺮﺩ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ

ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺍﯾﻦ ﺁﺋﯿﻨﻪ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

 

ﺷﺮﻁ ﮐﺮﺩﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺧﺎﻃﺮﻡ

ﺧﻮﺩ ﮐﻪ ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﯼ ﺧﻮﺏ! ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

 

ﺷﺮﻁ ﮐﺮﺩﯼ ﺟﺰ ﺗﻮ ﺩﺭﻣﻦ ﮔﺎﻡ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ ﮐﺴﯽ

ﻗﻠﻌﻪ ﺍﯼ ﻣﺘﺮﻭﮎ ﻭ ﮔﻤﻨﺎﻣﻢ، ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

 

ﺁﻥ ﻗﺪَﺭ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﮐﻪ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷد ﺩﻟﻢ

ﺣﺲّ ﺻﺤﺮﺍ ﮔﺮﺩِ ﺷﻬﺮﺁﺷﻮﺏ! ﺗﻮﻓﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

 

ﮔﺮﺩﺑﺎﺩ ﺩﺍﻣﻦ ﻣﻮّﺍﺟﺖ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ ﻣﺮﺍ

ﺭﻗﺺ ﻣﺸﻌﻞ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺷﻦ ﺩﺭ زمستانی مگر...

 

| حمیدرضا حامدی |  

  • پروازِ خیال ...

دیر کرده ای

۲۵
اسفند

 

دیر کرده ای

شکوفه کوچک

دیر کرده ای.

نسیم

پیراهن خواهرانت را می نوازد

و من

سخت نگران تو هستم

چه کسی جای خالی یک شکوفه ی کوچک را

در میان بی شمار شکوفه حس خواهد کرد؟

چه کسی می تواند حزن درخت را درک کند

وقتی که دست می گذارد روی یک تکه از قلبش

 و می گوید:

«او قرار بود در اینجا بشکفد،

درست همینجا»

 

| رویا شاه حسین زاده |

  • پروازِ خیال ...

روزنامه

۲۵
اسفند

 

روزنامه وقتی مچاله می شود

شیشه ای تمیز خواهد شد

در انتهای سال

تبریک و تسلیت

حوادث و اخبار

در هم فرو می روند،

کسی آیا از آن گمشده که آگهی شده بود

خبر دارد ؟!

 

| الینا نریمان |

  • پروازِ خیال ...

 

چگونه دلم تنگ نشود

برای شبی که پر ستاره تر

خانه ای که خلوت تر

تویی که زیباتر

منی که دیوانه تر

و بستری که کوچکتر بود

 

| عباس صفاری |

  • پروازِ خیال ...

 

چگونه با تو بمانم؟ بهار نزدیک است

تو بوته ی گل سرخی و من زمستانم

 

| محمدرضا طاهری |

  • پروازِ خیال ...

نوروز منی تو

۲۴
اسفند

 

نوروز منی تو

با جان نو خریده به دیدارت می دوم

شکوفه های توام من

به شور میوه شدن

در هوای تو پر می کشم...

 

| شمس لنگرودی |  

  • پروازِ خیال ...

 

هر بار که

خانه را می تکانیم

چیزهایی پیدا می کنیم

که مدت ها

دنبالش می گشتیم!

حالا تو بگو

از کجای این خانه

شروع کنم

تا دوباره پیدایت کنم ؟!

 

| حمید جدیدی |

  • پروازِ خیال ...

به یادت هست

۲۳
اسفند

 

به یادت هست آن شب را که تنها

به بزمی ساده مهمان تو بودم؟

تو می‌خواندی که: دل دریا کن ای دوست

من اما غرق چشمان تو بودم؟

 

| سیاوش کسرایی |

  • پروازِ خیال ...

 

" أنا لا اَشْبِهُ عشّاقکِ یا سیدتی

فإذا اَهداکِ غیری غَیْمَهّ

أنا أهدیکِ المطرْ

و إذا اَهداکِ قندیلاّ...فإنی

سوف أهدیکِ غصناً

فسأهدیکِ الشجرْ

و إذا أهداکِ غیری مَرکبَاً

فسأهدیکِ السَفَرْ. "

 

من شبیه به عشاقت نیستم!

اگر کسی به غیر از من،

به تو ابر هدیه داد!

من، به تو باران هدیه می‌دهم...

و اگر به تو فانوس هدیه داد

من به تو شاخه درختی هدیه می‌دهم،

من به تو درخت هدیه می‌دهم،

و اگر کسی به غیر از من

به تو کشتی هدیه داد!

من به تو سفر هدیه می‌دهم...

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

عشق

راهی‌ست برای بازگشت به خانه

بعد از کار

بعد از جنگ

بعد از زندان

بعد از سفر

بعد از...

من فکر می‌کنم

فقط عشق می‌تواند پایان رنج‌ها باشد.

 

| رسول یونان |

  • پروازِ خیال ...

 

نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جارى ام

نه لایقم به دشمنى نه آن که دوست دارى ام

 

تو آن نگاه خیره اى در انتظار آمدن

من آن دو پلک خسته که به هم نمى گذارى ام

 

تو خسته اى و خسته تر منم که هرز مى روم

تو از همه فرارى و من از خودم فرارى ام

 

زمانه در پى تو بود و لو ندادمت ولى

مرا به بند مى کشد به جرم راز دارى ام

 

شناخته اند مردمان من و تو را به این نشان

تو را به صبر کردنت مرا به بى قرارى ام

 

چقدر غصه مى خورم که هستى و ندارمت

مدام طعنه می زند به بودنم ، ندارى ام

 

| سید تقی سیدی |

  • پروازِ خیال ...

 

و مهربان باشید

با آن زنی که مرا کشت!

که این جنایت زیبا

همیشه خواستنی بود.

 

| رضا براهنی |

  • پروازِ خیال ...

لبخند تو

۲۰
اسفند

 

گفتی دوستت دارم و رفتی،

من حیرت کردم!

از دور سایه‌هایی غریب می‌آمد،

از جنس دل تنگی و اندوه

و غربت و تنهایی

و شاید عشق...

 

با خود گفتم هرگز دوست‌ات نخواهم داشت،

گفتم عشق را نمی‌خواهم !

ترسیدم و گریختم...

رفتم تا پایان هر چه که بود و گم شدم،

و این‌ها

پیش از قصه‌ی لبخندِ تو بود...

 

| مصطفی مستور |

  • پروازِ خیال ...

 

حیف موهای پر کلاغی نیست؟

روسری دور آن قفس بکشد

جز من و تو کسی که اینجا نیست

بگذار آسمان نفس بکشد...

 

| مجید آژ |

  • پروازِ خیال ...

گفته بودی...

۱۹
اسفند

 

گفته بودی

هر وقت که شعر می نویسی

"دوستم بدار"

نمی دانم

از این همه شعر نوشتن است که

دیوانه وار دوستت دارم

یا از این همه دوست داشتن

که دیوانه وار شعر می نویسم...

 

| واهه آرمن |  

  • پروازِ خیال ...

 

شما ساعت چند هستید؟!

من به وقت شیطنت هام ده صبحم !

سر حال و آفتابی...

حال خوب بعد از کره و مربای آلبالوی خانگی با نان بربری ترد محله مان

که ختم میشود به یک استکان چای با عطر گل محمدی

به وقت جدیت اما دوازده ظهرم !

به سختی و تیزی آفتابش

با یک جفت چشم تخس و نگاهی نفوذپذیر

با شدت هرچه تمام تر میتابم به آنچه که میخواهمش

کسل که باشم سه عصرم !

اصلا بلاتکلیف...

بی حوصله مثل دوچرخه ی سالم خاک خورده ی گوشه انبار که بلااستفاده مانده و ساکن و ساکت

سکوت مشغله ی من است وقتی به وقت سه عصر باشم

به وقت بغض و دلخوری اما تنظیمم روی ساعت غروب !

حال و هوایی نه چندان روشن و رو به تاریکی...

با چشمهایی گرفته و تیره تر از همیشه هام

در این وقت میتوانم تنهاترین دختر قرن اخیر باشم شاید...شکننده ترین هم...

و ترس...ترس من خود دوازده شب است !

انگار وحشت جیغ تنهایی دختری در خیابان که سایه ای پشت سرش حس کرده باشد

ترس من تاریک ترین ساعت من است

تپش بی امان قلبی ست پس از بیدار شدن با صدای ناگهانی زنگ تلفن خانه وسط خواب و در نهایت لرزش صدای آن طرف خط...

آرامش و مهربانی هام اما چهار صبح است !

آرام به همراه خنکای نسیمی که میپیچد توی دلم

با چشمهایی روشن تر از همیشه که حتی میتوان در آن ستاره رصد کرد و قرن ها درش خیره ماند

میتوانم به بخشندگی مهتاب باشم که عاشقی بنشیند زیر نورم و کوچه ی مشیری را زمزمه کند

اما تمام این ساعاتی که گفتم برای بهار و تابستان و زمستانند ! پاییز فرق دارد...

حالا تو بگو

تو چه ساعتی هستی ؟

 

| فاطمه بخشی |

  • پروازِ خیال ...

بیمار غمم

۱۹
اسفند

 

 

من ذره و خورشید لقائی تو مرا !

بیمار غمم، عین دوائی تو مرا !

بی‌بال و پر اندر پی تو می‌پرم،

من کاه شدم، چو کهربائی تو مرا !

 

| مولانای جان |

  • پروازِ خیال ...

مجال بوسه

۱۸
اسفند

 

مجال بوسه

به لب‌‌های خویشتن بدهیم

که این بلیغ‌ترین

مبحث شناسایی‌ست.

 

| حسین منزوی |

  • پروازِ خیال ...

نگاه

۱۸
اسفند

 

گفتم چگونه می‌کُشی و زنده می‌کنی؟

با یک نگاه کُشت و نگاه دگر نکرد...

 

| امیرخسرو دهلوی |

  • پروازِ خیال ...