کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۶۴ مطلب با موضوع «ترانه سرایان» ثبت شده است

 

کوله‌تو جم کردی از من بگذری

این‌که ترکم می‌کنی یک خواب نیست

تو هنوزم خیلی جذابی ولی

لحظه‌های رفتنت جذاب نیست

 

قول می‌دم که فراموشت کنم

قول می‌دی که بهم سر می‌زنی

نمی‌تونی توو چشام نگاه کنی

می‌ری و از پشت خنجر می‌زنی!

 

سیگارمو بده

این غم یه عادته

من می‌کِشم هنوز

هر نخ یه حسرته

 

من طرفدار همین آزادی‌ام

هر کسی دلگیره می‌تونه بره

خونه از عطرت کلافه‌س، دلخوره

من درو وا می‌کنم خونه بره!

 

عاشقی دارایی دیوونه‌هاست

واسه این حرفاست که بدنامه عشق

عشق، تحقیرِ یه دنیا منطقه

خنده پای جوخه‌ی اعدامه عشق!

 

سیگارمو بده

این غم یه عادته

من می‌کِشم هنوز

هر نخ یه حسرته

 

| کسرا بختیاریان |  

  • پروازِ خیال ...

تسکین من باش

۲۶
ارديبهشت

 

بارونُ میبوسم

چشمات نمناکه

این قطره ها حیفه

این قطره ها پاکه

 

قبل از خداحافظ

تسکینِ من باش و

توو لحظه هاى تلخ

شیرینِ من باش و

 

لعنت به تقدیر و

هر سرنوشتى کن

آغوشِ برفیمو

اردیبهشتى کن

 

| یلدا انگالی |

  • پروازِ خیال ...

من باختم

۲۸
اسفند

 

هیچ چیزى جز نگاه گرم تو

از غمِ توى نگاهم کم نکرد

قله بودم، سرد و دور از دسترس

هیچ کس غیر از خودت فتحم نکرد

 

دوری از تو اینو یادم داد که

آخرین مقصد همیشه قله نیست

رد شدی از من بهم ثابت کنی

قله‌ای که فتح می‌شه قله نیست!

 

این همه راه اومدی ثابت کنی

که یه لحظه‌م اهل موندن نیستی

دردم اینه که نمی‌فهمم چرا

عاشقی و عاشق من نیستی!

 

سعى کردم بغضمو پنهون کنم

سعى کردم که نلرزه شونه‌هام

پشتِ این لبخند تلقینى منم!

من رییس قلعه‌ى دیوونه‌هام!

 

با همه جنگیدم اما آخرش

پیش پای تو سپر انداختم

من نمی‌ذارم به بُردت شک کنی

با کمال میل می‌گم باختم...

 

| کسری بختیاریان |

  • پروازِ خیال ...

تمام تو

۲۱
دی

 

عجیب و نجیب و شریف و حریف

تمام تو تعبیر این واژه هاست

بدون تو بودن، غلط کردنه 

بدون تو اصلا جهان اشتباست

 

| علیرضا آذر |

  • پروازِ خیال ...

 

یه روزی میرسه که توو دنیا

هییییییشکی قدرتو نمیدونه

از یه‌جایی به بعد، هر روزت

مثل یه «جنگ سرد» می مونه!

 

از یه جایی به بعد، با بقیه

بس که میجنگی، منزوی میشی!

یا که از پا درت میاره یکی،

یا توی خلوتت قوی میشی!

 

از یه جایی به بعد، غمگینی

از یه‌جایی به بعد، دلگیری

با وجودی که زنده می مونی،

توو خودت هر دقیقه میمیری

 

از یه جایی به بعد، پیش همه

کارای خوبتم غلط میشه!

اینکه «پشت سرت چیا میگن»

واسه تو بی اهمیت میشه!

 

وقت بیرون رفتن از خونه

از یه جایی به بعد، بی هدفی

وقت تصمیم‌گیریای مهم

هرکسی، هرچی میگه، بیطرفی!

 

از یه جایی به بعد، درهرحال

دلت از بی تفاوتی قرصه

اگه یه ماهم آفتابی نشی،

یه نفر حالتو نمیپرسه!

 

توو دلت ذره ای نمی مونه

اشتیاقی به جشن و مهمونی

از همه بی دلیل میرنجی

اشکتم در میاد به آسونی

 

از یه جایی به بعد، «تنها»یی!

بی دلیل و بهونه، دلتنگی!

دیگه با هیشکی نمیجوشی،

دیگه با هیچ چی نمیجنگی!

 

از یه جایی به بعد، واسه خودت

یهویی بی اهمیت میشی!

اولین کار ، بی تفاوتیه،

بعد «باری به هر جهت» میشی!

 

از یه جایی به بعد، از نظرِ

«وضع روح و روان»، بیماری!

دیگه از هرچی عشقه میترسی!

دیگه از هرچی عشقه بیزاری!

 

از یه جایی به بعد، مأیوسی،

از یه جایی به بعد، دلسردی

از یه جایی به بعد، میبری و

میری و دیگه برنمیگردی...

***

جنگ سردم تموم شد، اما

زخمی جنگ تن به تن، اینجاس!

این روزا حال و روز من خوش نیس!

«از یه جایی به بعد» من اینجاس!

 

| اصغر عظیمی مهر |

  • پروازِ خیال ...

 

میخوای رد شم ازت،اما نمیشه

حوالی نگاهت جاده ای نیست

مث میدون مین میمونه چشمات

گذشتن از تو کارساده ای نیست

 

نمیتونم برم ،بعدش ببینم

که پر میشه تمومِ جای خالیم

من از دستای تو چیزی نمی خوام

بجز پر کردن دستای خالیم

 

نذار حالا که دلگرمم به دستات

بسوزم از غمت،خاکستری شم

پره زخمم از این تقدیر و باید

تو آغوشت یه مدت بستری شم

 

به جز تو از کسی چیزی نگفتم

شکستن های من پای کسی نیست

به غیر از تو که بی تاب نگاتم

جنونم سهم چشمای کسی نیست

 

میخواستم عاشقت باشم،ولی نه

نتونستم ،نشد ،جرات نکردم

قسم خوردم بری میمیرم اما

یه عمره رفتی و فرصت نکردم

 

چشات مال یکی دیگه ست و دیگه

با قلب خسته ی من را«ه» نمیان

بلندن این شبای بی تو بودن

شبا یک لحظه هم کوتا«ه» نمیان

 

گمم کردی و توی شهر چشمات

یه عالم کوچه ی بن بست داری

دارم می میرم و دست خودم نیست

تو توی کشتن من دست داری

 

| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...

 

ما باید بینمون دیوار باشه

کمک کن بین هم آجر بچینیم

کمک کن دستمون از هم جدا شه

نباید دیگه ما هم رو ببینیم

 

من از جنس عبور تند سیلم

تو مثل نخل خرما موندگاری

فقط قولی بدع وقتی که میرم

سر حرفت بمونی کم نیاری

 

می خوای رو دست من پاشی که چی شه

تو که دیوونه تر از من نمیشی

جدایی حقته،از من بگیرش

چرا راضی به این رفتن نمیشی؟

 

چرا لج می کنی با سرنوشتت

ببین فردای من رو باد برده

دوتا دستاتُ سمت کی گرفتی؟

خدایی که منُ از یاد برده؟!

 

به پای کی نشستی؟ دست بردار

من و این ماجرای نیمه کاره؟

پر از بیماریای مسری ام من

برو تقدیر من واگیر داره

 

برو فردا هنوزم چش به راته

بذا من تو دل شبها بمونم

واسه تو بهتره که دور باشی

واسه من بهتره تنها بمونم

 

| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...

 

زمستون توی مغزم راه میره

تو مشتم گوله های برف دارم

نگو نیش و کنایه ت درد داره

بشین چن جمله با تو حرف دارم

 

ببین ما راهمون با هم یکی نیس

قراره بینمون دیوار باشه

رسیدن سهم دستامون نمیشه

اگه دست خدا تو کار باشه

 

زمین لج کرده با آینده ی ما

تو و رویات و از دستم گرفته

واسه بودن کنارت فرصتی نیست

خدا دستات و از دستم گرفته

 

مث هفتیر بیضامن شکستم

دارم توی خودم شلیک میشم

تو راهت دوره و من لحظه لحظه

به پایان خودم نزدیک میشم

 

عزیز من بهار من گل من

تو توو دستای خشکم زرد میشی

الان داغی و حالیت نیست دختر

اگه با من بمونی سرد میشی

 

اگه پشتت نتونستم بمونم

باید محکم بمونی، سخت باشی

به این آینده امیدی ندارم

تو حقت اینه که خوشبخت باشی

 

پر از آشوب و تشویشه وجودم

دارم توی خودم سرکوب میشم

نه لبخندت نه مو بندت نه قرصام...

من و تنها بذاری خوب میشم

 

| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...

دنیای بی تو

۲۹
ارديبهشت

 

دنیای من دنیای خوبی نیست

“دنیای بی دستای تو”مفته

شاید نمیدونی ولی اینجا

هرشب یکی یاد تو می افته

 

هر شب یکی یاد تو می افته

من با توأم،تنها نمی مونم

هرشب مرورت میکنم،هر شب

می شینم و تاریخ می خونم

 

غیر از دوتا دیوار و چندتا در

چیزی از این بیغوله باقی نیست

رفتی و حالا خوب می فهمم

هیچ اتفاقی اتفاقی نیست

 

از زندگی سر میرم و هر روز

 جون می کنم اما نمی میرم

غیر از همین که خیلی دیوونم

 من چیزی و گردن نمی گیرم

 

تاوان عاشق بودن و دادم

هرلحظه مردم تو خودم کم نیست

من با گذشته زنده ام بس کن

من چیزی از آینده یادم نیست

 

میخندم از بس خودخوری کردم

رفتی و حال زندگیم اینه

هرشب همین آش و همین کاسه س

من چند ساله زندگیم اینه

 

افتادم از چشمات و خندیدی

بعد از تو با گریه خوشی کردم

اون آدم دیوونه آخر مرد

من چند ساله خودکشی کردم

 

می میرم از بس زندگی سخته

مردن برای مرده ها ساده س

می میرم و این اتفاقی نیست

تابوت من چن ساله آماده س

 

| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...

جای خالیت

۰۱
ارديبهشت

 

به قولای مردونه شک میکنم

به دستی که دستام و رد میکنه

صدا می زنم پشت هم اسمت و

سکوت تو حالم رو بد میکنه

 

چشات و گرفتی و خشکم زده

چشات و گرفتی و بی طاقتم

زمان بی نفسهای تو کوک نیست

تو رفتی و خشکش زده ساعتم

 

تو رفتی از اینجا ولی خاطره ت

توی ذهن خونه قدم میزنه

صدای تو هر ثانیه چند بار

سکوت اتاق و بهم میزنه

 

دلم زیر خاک تو دفنه ولی

دارم روی عکس تو دس میکشم

بدون تو این خونه قبره برام

یه مرده م که دارم نفس میکشم

 

همش گریه می افتم از یاد تو

پره بغضم اینجا و حالم بده

منه سخت و صخره،منه سنگ و سرد

بیا و ببین چی سرم اومده

 

یه آتیش و خون می کشم خونه رو

تو رفتی که دیونگیم گل کنه

تو رفتی و این خونه حتی من و

نمی تونه بی تو تحمل کنه

 

تو قول داده بودی بمونی به پام

مگه قول مردونه حالیت نیست؟

چقد عاشقی کرده بودم برات

نرو حق من جای خالیت نیست!

 

| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...

 

باشم، نباشم، فرقی ام داره؟!

چیزی نمونده بین ما دوتّا

پایینِ کوچه خطِ پایانه

از موضعِ بالا نِگا کن تا...

 

می‌بینی چشمای من‌و وقتی

غرقه تو آهنگای بی‌معنی

عاشق شدم تو شهرتون، اما

تو شهرتون عاشق شدن یعنی...

 

هم دوستت دارم مث قبلا

هم مطمئنم دوستم داری!

حس می‌کنم چن وقته حسش نیست...

حس می‌کنم هی با خودت داری...

 

فکری به حال هردومون کردم

فکری به حال من، به حال تو

برگشتنم کار قشنگی نیست

هی دورِ باطل، دورِ باطل، دو...

 

اشکای امروزت تموم میشه

کی پیش‌بینی کرده فردا رو؟!

گیرم یکی دستات‌و می‌گیره

من خیلی وقته خیلی چیزا رو...

 

از دست دادم بچگی‌هام‌و

رفتم یه مردِ بدتر آوُردم

ما خوب بودیم و هوا بد شد

من خیلی وقته سر در آوُردم...

 

از برفی که چن ساله می‌باره

تا هق هقِ تو بعدِ این بارون

چن سالِ دیگه تو همین کوچه

چن سالِ دیگه تو همین تهرون...

 

باشم، نباشم، فرقی ام داره؟!

 

| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...

 

چن ساله دلسوز منی اما

از آدم دلسوز می ترسم 

امروز ترکم کردی و رفتی 

چن ساله از امروز می ترسم

 

از صب به عکسامون نگا کردم

آدم به زیباییت کی دیده

تو توی هر عکسی که خندیدی

عکاس دستش سخت لرزیده

 

دنیای من امشب عوض میشه

تو دور تر میشی ازم کم کم

خیلی غم انگیزه که روی تخت 

به هر طرف میخوام میغلتم

 

واسه دوتامون هدیه می گیرم

جایِ دوتامون فیلم می بینم

با اینکه تو رفتی ولی بازم

روو میز دو تا بشقاب می چینم

 

هر چی توو این خونه س رو میفروشم

فرش اتاق و تخت و گیتارم

تو خسته ای وقتی که برگردی

یه صندلی باید نگه دارم...

 

| کسری بختیاریان |

  • پروازِ خیال ...

خسته ام

۰۴
دی

 

می تونی با یه نگاه سرسری

بغض بدخیم من و عمل کنی

تو علاج کل دردای منی

خسته ام

میشه منُ بغل کنی؟

 

| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...

 

من راه به ادامه ی دنیا نمی برم

باید زمان مرگمو نزدیک تر کنم

هر چند لکه های سیاهی همیشه هست

لازم شده جهانمو تاریک تر کنم!

 

من راه به ادامه ی دنیا نمی برم

این کشتی شکسته منو غرق میکنه

زور درای بسته به یوسف نمی رسید

اما خدای یوسف و من فرق میکنه!

 

موسی که نیستم به عصا دردمو بگم

انگشترم منو که سلیمان نمی کنه

با اینکه هر دقیقه به آتیش می رسم

اما خدا جهانو گلستان نمی کنه!

 

وقتی خودم برای خودم گریه می کنم

دریا تموم سهمشو از آب می بره

هر چی که سهم قلبمه دنیا بهم نداد

هر چی گل نیلوفره مرداب می بره!

 

من یه بتم، یه بت به خدایی نمی رسه

بی هم نفس به قلب، هوایی نمی رسه

بی خود چرا کنار جهان زندگی کنم

آدم بدون عشق به جایی نمی رسه!

 

من راه به ادامه ی دنیا نمی برم...

 

| سید سعید عربی |

  • پروازِ خیال ...

 

لبخندت از روی رضایت نیست 

وقتی تو اوج خنده غمگینی

آینده م و با تو نمی بینم 

آینده ت و با من نمی بینی

 

آینده یه کابوس غمگینه 

دستای رویات و بگیر از من 

اردیبهشت چشمم آبانه

شهریور آغوش تو بهمن

 

ابرای دنیا توی چشمام ان 

میسوزه از داغ تو این خونه

اینجا به شدت زیر آتیشه 

اینجا به شدت زیر بارونه

 

کولاکه تو این خونه ی دلسرد

دست و دلم می لرزه هر لحظه

آغوش گرمی رو نمی بینم 

دور و برم تنهایی محضه 

 

آتیش تلخ زندگی با تو 

افتاده توی قلب سیگارم 

پیش تو عادت دارم و باید 

دستام و تو جیبم نگه دارم 

 

دیگه برای زندگی دیره 

تنها رفیقم دود سیگاره

کی گفته واسه آدم مُرده 

سیگار و تنهایی ضرر داره

 

شک دارم اون مرداد برگرده 

احساس تو اما مردد نیست 

حالا که عشق از خونمون رفته 

آماده ی رفتن بشی بد نیست

 

| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...

چقدر دیگه؟

۰۹
مرداد


نشستم توو تاریکی این اتاق

که دنیام بعد تو رنگی نشد

یه جوری به این خونه حس داشتی

که تا وقتی بودی کلنگی نشد


نشستم به حرفات فک می کنم 

به احساسی که ریشه هامو سوزوند 

به ساکی که از توو کمد کوچ کرد

به چتری که روو چوب لباسی نموند


نگو خاطراتی که دارم ازت

یه روز درد دوری رو کم می کنه

هنوزم به عکسات زل می زنم

هنوزم چشات اذیتم می کنه 


من عادت ندارم لباسی به جز

لباسی که دوس داشتیو تن کنم

فقط کافیه اسم تو برده شه 

که سیگارو برعکس روشن کنم


چقد بگذره تا تو یادم بری؟  

چقد دیگه این تلخیو کش بدم؟  

کدوم کافه توو شهر، لطفا بگو 

کجا خنده هاتو سفارش بدم؟  


| کسری بختیاریان |

  • پروازِ خیال ...


همه ی زندگیمون درد، همه ی زندگیمون غم

جلوی آینه نشسته م، وسط فکرای درهم

واسه چی ادامه می دم؟ نمی دونم! یا نمی گم!

دیگه هیچ فرقی نداره، بغل تو با جهنم


جلوی آینه نشسته م، خوابم و بیدارم انگار

پشت سر کابوس رفتن، روبروم دیواره، دیوار

پشت سر حلقه ی آتیش، روبروم یه حلقه ی دار

غم اوّلین سلام و آخرین خدانگهدار


خسته ام یه تیکه سنگم، خالی ام یه تیکه چوبم

مث یه قایق متروک، توی دریای جنوبم

جلوی آینه نشسته م، به نبودن مشت می کوبم

دارم از توو پاره می شم، به همه می گم که خوبم!


با تو سر تا پا گناهم، همه چی گندم و سیبه

هوا بدجور سرده انگار، دستای همه تو جیبه

باغمون گل داده امّا هر درختش یه صلیبه

ماهی ِ بیرون از آبم، حالم این روزا عجیبه


جلوی آینه نشسته م، بی سوالم! بی جوابم!

نه چشام وا می شه از اشک، نه می تونم که بخوابم

مث گنجشک توی طوفان، مث فریاد زیر آبم

مث آشفته ی موهات، مث چشم تو خرابم


داشت که انگاری می ترکید، درد دنیا توو سرم بود

منو توو هوا رها کرد، هر کسی بال و پرم بود

روزای بدم که رفتن، وقت روز بدترم بود

این شبانه، این ترانه...گریه های آخرم بود...


| سید مهدی موسوی |

  • پروازِ خیال ...

گوشی

۰۹
خرداد


از تو فقط یه سایه مونده پیشم

کنارمی ازم خبر نداری

خیلی دلم گرفته،میشه لطفا

یه لحظه گوشیتو زمین بذاری؟!


توقع زیادی نیس عزیزم

اینکه به زندگیمونم فک کنی

بگو چقد دیگه باید صب کنم

تا همه پیاماتو چک کنی؟


خونه برام زندونه،حس میکنم

که بین ما دیگه علاقه ای نیس

دل نده به آدمای مجازی

اینجا به جز من کسی واقعی نیس


وقتی روو گوشیت داری دس میکشی

میام روو دستای تو دس میکشم

شاید تلنگری بشه بفهمی

دارم کنار تو نفس میکشم


شاید تو یادت نباشه که قبلا

یه وقتایی دلت واسم می لرزید

یه عصر دلچسب و یه چای خوش عطر

به هرچی که توو گوشیته می ارزید


یادش بخیر دیدن کوه و دریا

کنار هم از یه نمای نزدیک

اما حالا دنیا با اون بزرگیش

جا شده توو یه مستطیل کوچیک


درد و دلام تموم شدن با اینکه

وقتی واسه شنیدنش نداشتی

خیلی دلم گرفته بود ولی تو

یه لحظه گوشیتو زمین نذاشتی...


| بابک سلیم ساسانی |

  • پروازِ خیال ...


هرجا نشستم از تو می‌گفتم

هر جا نبودی غصه با من بود

من سرشناس شهرمون بودم

از بس دلم با عشق روشن بود


من سرشناس شهرمون بودم

معروف بودم با چشای تو

شعرای من مشهور بود از بس

لبریز بود از قصه‌های تو


گفتم: همون هستی که من می‌خوام

هر جوری دوس داری بگو باشم

می‌خواستم بی دلهره باشی

می‌خواستی بی آبرو باشم


بختم سیاهه بی‌نگاه تو

شعر من از تو رنگ می‌گیره

تو آبروی شعر من هستی

وقتی که میری آبروم میره


افسانه میشم تو تموم شهر

با رفتنت از عشق می‌میرم

تو آبرومو می‌بری اما

من آبرومو از تو می‌گیرم


| حسین متولیان |

  • پروازِ خیال ...


آغوش تو شخصی ترین رویای دنیاس

دنیای آغوشت برام رویاس دختر 

کی گفته زیبایی تو موهای بلنده

موهای کوتاه تو هم غوغاس دختر


موهای کوتاه تو هم غوغاس وقتی

دستای باد هرزه از موهات کوتاس

من دل به آغوشت زدم غرق تو باشم

جایی که باید دل به دریا زد همین جاس*


| هانی ملک زاده |

* منزوی

  • پروازِ خیال ...

خیابون اردیبهشت

۰۱
ارديبهشت


نفس میکشم با تمام وجود 

هوا پر شده از بهار و بهشت

دو تا سیب بردار و همراه من 

بیا تا خیابون اردیبهشت


| علیرضا بدیع |

  • پروازِ خیال ...

شب تولد

۲۱
فروردين


شمع هامو به جام فوت کنید

قصد کردم به شعر برگردم...

آخ! مادر...شب تولدمه!

من از اول اذیّتت کردم


چند ساله تولدم هر سال

جیغ مادر مدام، تو سَرَمه...

چند ساله، تولدم، میگم:

دیگه امسال، سال آخرمه...


چیزی از بچگیم یادم نیست

جز همین شعر و خونه ی پدری

درد های بزرگ تر شدنم...

گریه و جنگ و مرگ و در به دری


من جوونی نکرده بودم که

دستای روزگار، پیرم کرد!

عشق میگفت: "بچه آهو باش!"

دست تقدیر، ماده شیرم کرد!


جامعه، عشق، خانواده، رفیق!

پشت کردن بهم، یه دنده شدم

زندگی ضربه های ممتد بود

زخم خوردم، ولی برنده شدم!


به خودم قول داده بودم که

خوب باشم! ولی بدی دیدم!

خواستم بد بشم، به جاش امشب

هرکی بد کرده بود و بخشیدم!


خنده مو، نذر آدما کردم...

غصه هامو فقط خودم خوردم

بعد سی سال تازه فهمیدم:

شب قبل از تولدم مردم!


| اهورا فروزان |

  • پروازِ خیال ...


اگه حس بودن نداری برو

که بود و نبودت عذابه برام

شبا با خیالت قدم میزنم

کمک کن یکم با خودم را بیام


یه عمره که ابری و بارونی ام

یه عمره که می بارمت ،نیستی

زیادن شبایی که کم دارمت

شبایی که کم دارمت نیستی


حواست کجا پرته که نیستی

دروغه که میگی دلت با منه

چراغای تاریک این رابطه

یه عمره که تکلیفشون روشنه


دلم خیلی وقته سیاهه رفیق

دلی که عزادار آیندمه

هنوز خیلی مونده بفهمی چرا

لباس عزا تو تن خندمه


نیازم به گریه شدیده رفیق

یکم شونه واسم امانت بیار

یه خنجر تو مشت و یه مشتم نمک

برا احتمال خیانت بیار


یه رویای دوری یه روز محال

که هرگز حقیقیت نداری رفیق

واسم مثل کوهی پر از دلخوشی

ولی واقعیت نداری رفیق


یکم واقعی تر کنارم بمون

یکم واقعی تر بهم گوش کن

اگه حس بودن نداری برو

منو واقعی تر فراموش کن


| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...


کجا جا بذارم هوای تو رو؟

چه جوری تظاهر کنم محکمم؟

نفس تا نفس اسم تو با منه

دلم تنگ میشه...منم آدمم


یه جوری نشون کردی احساسمو

که تا آخر عمر وابسته شه

دری که به دیوونگی وا بشه

تو رو از تو میگیره تا بسته شه


به شوق پریدن کبوتر شدم

از آغوش تو آسمون ساختم

واسه لمس آرامشی که نبود

به جای تو جنگیدم و باختم


به جای تو هر روز عاشق شدم

شکستم که باشی به هر قیمتی

تو که دیدی بازی بلد نیستم

چرا اومدی که بری؟! لعنتی


چراهای پی در پی از هر طرف

مثِ پتک هی توو سرم میخوره

"من و تو نداریم" حرف تو بود

یه چاقو کجا دستَشو میبره؟!


فرار از تو و خاطراتت فقط

دلِ تنگمو تنگ تر میکنه

گذشت زمان خیلی خوبه ولی

مسکن یه مدت اثر میکنه...


| سمانه مصدق |

  • پروازِ خیال ...


چقد دیوونگی شیرینه وقتی

 روی لبهای تو لبخند میاد

کنارت هستم و چیزی نمیگم

تو میخندی زبونم بند میاد


سرم گیجه چشای قهوه ایته 

بذار این لحظه ها رو مات باشه

بذار دستات و تو دستم بگیرم

بذار دستم توی دستات باشه


یکم سبزه یکم شیطون و شیرین

یکم خسته یکم مغرور و دلسرد 

تو از بس با نگاهم گرم بودی 

زمستون توی دستای تو گل کرد


میون لحظه های بیقراری

دارم جون میدم و کم رنگ میشم

تو رو میبوسم و اما دوباره 

واسه بوسیدنت دل تنگ میشم 


مهم نیس دسته کی میچرخه دنیا 

مهم نیس کی دلش از کی گرفته

مهم مائیم و آغوش خیابون 

عجب بارون دلچسبی گرفته 


تو و عشق و تو و شور و تو و شعر 

من این دنیا رو با تو دوست دارم 

من اونقد عاشق و دیوونه ام که

ندیده بچه هام و دوست دارم


بغل کردم تموم آرزوم و

تو رو توی خودم محکم گرفتم 

دوتا پاهام و کردم تو یه کفش و 

دوتا دستات و تو دستم گرفتم


کنارت حال خوبی داره قلبم

میخوام هرچی نگاهت خواست باشم

تو رو میخوام و عشق از من بعیده

کمک کن با خودم رو راست باشم


| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...


دلتنگم و جنونمُ فریاد میزنم

یعنی دلم گرفته برات و صدام نه

یعنی که حالمُ به جنون می کشم برات

لیلا دوباره قسمت ابن سلام،نه


اصلا نمیشه فرض بگیرم که غیر من

چشم کسی به گوشه ی چشمت نظر کنه

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم

حالا کیه که محتسبا رو خبر کنه


قداره ی غرورمُ دستم گرفتم و

رگ میزنم تمامیه جمعیتُ برات

اول یکی یکی همه ی دشمنات،بعد

بعدم یکی یکی همه ی سینه چاک هات


آماده ام برای تو دیوونگی کنم

دیوونگیم زیاده و دیوونه ها کمن

فصلای سرد عمرتُ آتیش می زنم

ایمان فقط بیار به آغوش گرم من


از کل زندگی تو و این لحظه ها و بعد

یک صندلی برای نشستن کنارتو

لب تر کنی بیام و لبی تر کنم ازت

جام شراب باشی و من هم خمار تو


باید به نام من بشه دار و ندار تو

باید که نوش لعل تو شرب مدام شه

بی غیرتم اجازه بدم پیش چشم من

لیلا دوباره قسمت ابن سلام شه


| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...


ده سال بعد از حال این روزام

با کافه های بی تو درگیرم

گفتم جهان بی تو یعنی مرگ

ده سال ِ رفتی و نمی میرم


ده سال بعد از حال این روزام

تو توی آغوش یکی خوابی

من گفتم و دکتر موافق نیست

تو بهتر از قرصای اعصابی


ده سال بعد از حال این روزام

من چهل سالم می شه و تنهام

با حوصله، قرمز، سفید، آبی

رنگین کمون می سازم از قرصام


می ترسم از هر چی که جا مونده

از ریمل ِ با گریه ها جاری

از سایه روشن های بعد از ظهر

از شوهری که دوستش داری


گرم هم آغوشی و لبخندین

توُ بستر بی تابتون تا صبح

تکلیف تنهـاییم روشن بود

مثل چراغ خوابتون تا صبح


ده سالِ که لب هام و می بندم

با بوسه های تلخ هر جایـی

ده سالِ وقتی شعر می خونم

لبخند ِ روی صندلی هــایی

یه عمر بعد از حال این روزام

یه پیرمردم توی یه کافه

بارون دلم می خواد، هوا اما

مثل موهای دخترت صافه...


| حسین غیاثی |

  • پروازِ خیال ...


تو هر شهر دنیا که بارون بیاد

خیابونی گم می شه تو بغض و درد

تو بارون مگه می شه عاشق نشد؟

تو بارون مگه می شه گریه نکرد؟


مگه می شه بارون بباره ولی

دل هیشکی واسه کسی تنگ نشه؟

چه زخم عمیقی توی کوچه هاست

که بارون یه شهرُ به خون می کشه


تو هر جای دنیا یه عاشق داره

با گریه تو بارون قدم می زنه

خیابونا این قصه رو می دونن

رسیدن سر آغاز دل کندنه


هنوز تنهایی سهم هر عاشقه

چه قانون تلخی داره زندگی

با یه باغی که عاشق غنچه هاست

چه جوری می خوای از زمستون بگی؟


یه وقتا یه دردایی تو دنیا هست

که آدم رو از ریشه می سوزونه

هر عشقی تموم می شه و می گذره

ولی خاطره ش تا ابد می مونه


گاهی وقتا یه جوری بارون میاد

که روح از تنِ دنیا بیرون می ره

یکی چترِ شادیشو وا می کنه

یکی پشتِ یه پنجره می میره


تو هر جای دنیا یه عاشق داره

با گریه تو بارون قدم می زنه

خیابونا این قصه رو می دونن

رسیدن سر آغاز دل کندنه


هنوز تنهایی سهم هر عاشقه

چه قانون تلخی داره زندگی

با یه باغی که عاشق غنچه هاست

چه جوری می خوای از زمستون بگی؟


| ترانه سرا: بابک صحرایی |

| خوانندگان: سیامک عباسی، محمد راد |


شهر بارونی _سیامک عباسی،محمد راد

  • پروازِ خیال ...


هربار می گفتم دوسِت دارم

توی سکوتت بغض می کردی

از روزی که گفتم خداحافظ

هرشب دعا کردم که برگردی


از اون خدایی که تو رو صدبار

از من گرفته بد گله دارم

هر شب دعا کردم که برگردی

میبینی؟ خیلی حوصله دارم


صبرم زیاده دردهام اما

قدر هزارتا صبر ایوبه

حالم خرابه اما می دونم

خیلیا گفتن زندگیم خوبه


من یه دروغگوی سیاکارم

می خندم و قلبم گرفتاره

خیلی بدی ها دیدم از دنیا

دنیا بهم خیلی بدهکاره


میگفتی شبها دیر میخوابی

چی میدونی از عشق وا مونده

هر شب دارم کابوس میبینم

تو خواب با چشمی که وا مونده


رفتم که آینده ت قشنگتر شه

من واسه ی تو خیلی کم بودم

رفتم ولی هرگز نفهمیدم

تعبیرِ آینده ت خودم بودم


| مرتضی دهقان |

  • پروازِ خیال ...


بودنت آرامش محضه برام

بودنت قرصای شادی آوره

تو علاج کل دردای منی

من یه دیوونم که حالش بهتره


عقلمُ با یک نگاهت بردی

قلبمُ  با یک نگاهت باختم

اونقده چشمات دیدن داشت که

غصه هامُ پشت گوش انداختم


هرشب از چشمات میگم با خودم

تا که با آرامشت تنها بشم

هرشب از چشمات میگم با خودم

تا روانی تر از این حرفا بشم


دستمُ واسه دلت رو می کنم

مشتتُ واسه دلم وا می کنی

قلب من افتاده زیر پات و هی

با خودت این پا و اون پا می  کنی


«اونقده شورش و در میارم

که از این عشق نمک گیر بشی

من میخوام پای تو از دست برم

پس باید پای خودم پیر بشی»


می تونی با یه نگاه سرسری

بغض بدخیم من و عمل کنی

تو علاج کل دردای منی

خسته ام میشه منُ بغل کنی


مرگ من حرف جدایی رو نزن

بی تو؟نه،حتی خیالش خوب نیست

مرگ من با رفتن تو حتمیه

من یه دیوونم که حالش خوب نیست


زندگی بی تو هجوم خاطره س

تلخن و باید بمیرم بعد تو

پس دعا کن یا خدا مرگم بده

یا فراموشی بگیرم بعد تو


| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...


یه عکس تازه از تو دیدم امروز

دلم برای خنده‌هات تنگ شد

توی اتاقم یهو بارون گرفت

نبودنت دوباره پررنگ شد


نیستی که حرفات منو آروم کنه

نیستی که آغوشتو چترم کنی

محاله دیگه خودتم بتونی

تلخیِ روزگارمو کم کنی


چجوری یادم بره خاطراتو

چجوری حرفاتو فراموش کنم؟

با رفتنت دل منو سوزوندی

چجوری آتیششو خاموش کنم؟


نیستی و روز و شب کنارِ منی

توو خاطرات من قدم می‌زنی

نبودنِ تو رو بغل می‌کنم

غرور دنیارو به هم میزنی...


شعر بخون، توی صدات غرق شم

پلک بزن صبحو به دنیا بیار

صدا کن اسممو دلم گرم شه

برای پیدا شدنم چش بذار...


(چرا بگردم تورو پیدا کنم؟

چه فرقی داره باشی یا نباشی؟

چقد بهت گفتم از اینجا نرو؟

خودت دلت می‌خواست ازم جدا شی)


وقت فراموشی تو رسیده

دوباره بعدِ عشق، دل می‌بُری

من آسمونتم ولم کن برو

که مطمئن بشی زمین میخوری!


| اهورا فروزان |

  • پروازِ خیال ...

مطمئن باش

۲۷
اسفند


تو درختی! خودت نمی‌دانی

دخترِ چشم زاغِ مو مشکی

مطمئن باش بعدِ هر باران

تکیه گاهِ هزار گنجشکی


مطمئن باش بعدِ این باران...

مطمئن باش چتر این مردی

مطمئن باش! چون که من را هم

اتفاقا تو مطمئن کردی!


| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...


تو اشتباه محض من بودی

با این همه بازم دوسِت دارم

هر کی بپرسه عشق یعنی چی؟

رو اشتباهم دست میذارم


وقتی بهت میگم هوا سرده

یعنی برام آغوشتو وا کن

میدونی چی میخوام بگم اما

عیبی نداره. باز حاشا کن


یه ذره غم میشینه تو چشمات

انگار اسپندِ رو آتیشم

اشکامو میبینی‌و میخندی

میخندی اما من سبک میشم


با اینکه دستام از تنت دوره

هر چند خورشیدی و فانوسم

من شاعرم! هر چی بخوام میشه

حتی صدای پاتو میبوسم


نیستی‌و با عکسات خوشبختم

شاید بگی از ساده لوحیمه

این رابطه مرده برات اما

اسمت هنوزم رمز گوشیمه!


| یکتا رفیعی |

  • پروازِ خیال ...


من هنوزم دچار چشماتم

چیزی جز تو توو مغزِ پوکم نیست 

گرچه اسمت دیگه توو گوشیم و 

توو « فـِـرندای فیس بوکم» نیست


عکست ُ احمقانه می بوسم

تو که احساسم ُ نمی فهمی 

حسم ُ وقت ِ دیدن ِ پسری 

که نمیشناسم ُ نمی فهمی


وقتی « لایکش » میوفته رو عکست

بی هوا پشت ِ میــز می لرزم 

وقتی لحنش صمیمی و گرمه

وقتی میگه عزیــــز .. می لرزم


تک تک ِ دوستات مشکوکن

پسرای ِ مجرد ِ خوشتیپ 

حتی اون آدمایی که رفتن

با یه دختر توی « ریلیشن شیپ »


گاهی دستم میره رو « دیوارت »

بنــِـویسم که دوستت دارم 

بنــِـویسم چقــــــــــــــــدر بدبختم

اما دستم میره به سیگارم


از سر ِ حوصله م که سُر خوردم

از هوای ِ ترانه افتادم

‌« پروفایلت » تموم ِ دنیامه

من به چک کردن تو معتادم


گیر کردم میون ِ دنیا و

زندگی ِ مجازی ِ مطلق 

من هنوزم دچار چشماتم

من بی کله ی خر ِ احمق


| احسان رعیت |

  • پروازِ خیال ...


یکی تو سرم ناله سرداده بود 

نشستم یه فکری به حالش کنم 

به فکرم رسید این سر سرکشُ

بکوبم به دیوار و لالش کنم


بکوبم به دیوار حاشا و بعد

بلن شم یکم با خودم را بیام

سرِ قاب عکسای تنهاییمُ

بکوبم به دیوار بدبختیام


که یادم نره چی کشیدم برات

با اینکه یه داغِ عذاب آوره

بهت قول میدم مرورت کنم 

بهت قول میدم که یادم نره


کسی رو تو کابوس و غم پس زدی

که آغوش گرم تو رویاش بود

چشاتُ به اون آدمی باختم 

که برگ برنده تو جیباش بود


چقد قصه خونده که خامش شدی؟

چقد خرج کرده برا خنده هات؟

همه واسه هم زندگی می کنن

ولی مثل من کی می میره برات ؟


تو دار و ندار دلم بودی و

نداری گرفتت که تنها بشم

دل و عشق و آغوش گرمت کجاس؟

نداریمُ دارم نفس می کشم


نداریمُ دارم نفس می کشم

خودم با خودم تو هوای خودم

خودم با خودم دردِ دل می کنم

الهی بمیرم برای خودم


درسته که داغت زمینم زده

ولی قول میدم بهت پا بشم

قسم می خورم با تمام وجود

یه روزی سری توی سرها بشم


نمیذارم این حسرت لعنتی

بشینه به ریشم بخنده رفیق

باید از غم و غصه کوتا بیام

که دیوار حاشا بلنده رفیق


منُ جا گذاشتی تو تنهاییام

منُ جا گذاشتی توی بی کسیم

به اونی که از من گرفتت بگو

یه روزی یه جایی بهم می رسیم


| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...


هم مرورِ تلخِ «بی تو هرگزِش»

هم سکوتِ بعدِ فالِ حافظِش

هم نبودنایِ بی مجوزِش

جمع شد توو چمدونِ قرمزش


جمع شد اما یه چیزی کم بود

جمع شد اما تمومش غم بود

شبِ دل کندنِ ما از هم بود

آخرین سلاح من گریه‌م بود


گریه کردم منِ دیوونه و رفت...


| حسین غیاثی |

  • پروازِ خیال ...

گونه

۲۴
آذر


توو زندگیم به جز تو خیلی فرصتا بود

که بی تفاوت از کنارشون گذشتم

نه اینکه منتی سر تو باشه اما

برای پیدا کردنت دنیا رو گشتم


چه آرزوهای قشنگی که تمامش

فقط برای داشتن تو ناتموم موند

ولی تو نیمه های راه ازم بریدی

واسه همیشه موندن تو آرزوم موند


سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم

دور شدی کور شدی سوختم و ساختم

توو سیاه چاله ی گونه ت دل من حبس شد

عشقای یک طرفه دیگه برام درس شد


سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم

دور شدی کور شدی سوختم و ساختم

سهمم از عشق به تو حسرت و فریاد شد

از خدا خواستمو قلب من آزاد شد


من مغرورو ببین فاصله ی دورو ببین

چنتا آهنگو یه شعر از تو برام مونده همین

چی بهت داده خدا لشگر موهای سیاه

دیگه عاشق نمیشم من به همین سادگیا


سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم

دور شدی کور شدی سوختم و ساختم

توو سیاه چاله ی گونه ت دل من حبس شد

عشقای یک طرفه دیگه برام درس شد


سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم

دور شدی کور شدی سوختم و ساختم

سهمم از عشق به تو حسرت و فریاد شد

از خدا خواستمو قلب من آزاد شد


| ترانه سرا : بهروز کشاورز |

| خواننده : امیرعباس گلاب |


گونه_امیرعباس گلاب

  • پروازِ خیال ...

برو!

۰۲
مهر


باید از کدوم طرف می‌رفتم

تا به خاطرات تو بر نخورم؟

به کدوم رابطه تن می‌دادم

تا ته‌ش دوباره خنجر نخورم!


کاش خودخواه‌تر از این بودم

به خودم جای تو فک می‌کردم

هردفعه وسوسه می‌شدم به عشق

به بدی‌های تو فک می‌کردم


جایی غیر گوشه‌ی تنهایی

بعد رفتنت پناه من نبود

عشق ِ تو نقشه‌ی قتل ِ من‌و داشت

چیزی جز گریه سلاح من نبود...


به کسی تکیه نکردم تا عشق

رو سرم دوباره آوار نشه

زخم‌مو تازه نگه داشتم تا

اشتباه کهنه تکرار نشه


به غمی که دادی عادت کردم

روی زخمای تنم دست نکش

مث آتیش ِ پس خاکستر

ساکتم! رو دهنم دست نکش


تو از اون همه غم و تنهایی

هیچی توی خاطرت نیست...برو

عشق من! دیگه توی این خونه

هیچ کسی منتظرت نیست،برو...


| احسان رعیت |

  • پروازِ خیال ...


آرامش آغوش ِ خون‌گرمت

بعد از شب ِ کولاک می‌چسبه!

هرجای این تهران ِ آلوده

عطر ِ تو وحشتناک می‌چسبه!


گاهی دلم می‌گیره از بارون

یا حوصله‌م سر میره از ابرا

با کل این حرفا ولی بازم

بارون و بوی خاک... می چسبه!!


وقتی «حواست نیست» میدونم...

سرگرم ِ آهنگای رستاکی

پاییزه و حق با توئه این بار

پاییز با رستاک می‌چسبه!!


| مجید طاهری |

  • پروازِ خیال ...

جرأت نمی کنم

۱۵
شهریور


تنها نشسته بود دلم کنج زندگی

در واشد و نشستی و من در به در شدم

تا قبل دیدن تو دلم سر به راه بود 

از در درآمدی و من از خود به در شدم


ای کاش که دل تو و دلتنگیای من 

اندازه ی یه لحظه به همدیگه راه داشت 

دارم نگاه می کنم و راه چاره نیست 

چشم از تو من چگونه توانم نگاه داشت


باید به خواب های خودم دعوتت کنم

لطفت مدام باشه ،قدم رنجه می کنی؟

سعدی نشسته توی سرم ، داد میکشه 

با چون خودی در افکن اگر پنجه می کنی


هی عشوه می فروشی و هی ناز می خرم

می بینمت کنارم و از خواب می پرم 

بیچاره اون که لایق عشقت نبود و نیست 

بیچاره من که پیش تو از خاک کمترم


جرأت نمی کنم که بگم عاشقت شدم

جرأت نمی کنم که به چشمات مستقیم...

معشوقه ی وجیهه ی سعدی! اجازه هست

دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم؟


| هانی ملک زاده |


*مصرع پایانی تمامی بند ها غیر از بند چهار از سعدی ست 

مصرع پایانی بند چهار از حافظ است که البته او نیز از سعدی وام گرفته

  • پروازِ خیال ...


تو شبیه نسیمی تو موهام

مث یه اتفاق ِ ممنوعه

هیجان ِ شنیدن ِ آژیر

رد شدن از چراغ ِ ممنوعه


تو مث طعم ِ اولین رژ ِ لب

توی دلشوره‌ی بلوغ ِ منی

مث شعرای یه زن ِ عاصی

مردی اما مث فروغ ِ منی


عشق ممنوعه‌تُ نمی‌شه نخواس

مث سیگاری واسه زندانی

بکر ِ بکری مث لباس ِ عروس

تن ِ یه دختر ِ دبستانی...


| احسان رعیت |

  • پروازِ خیال ...


دیشب خواب خوبی ندیدم برات!

با دیوونگیت ماه و پس میزدی! 

به بغضای من انگ مستی زدن!

واسه شعر من داشتی دس میزدی!


حواست نبود از خودت رد شدی

با گرگا می رقصیدی تو خون و دود

بغل کردمت...رفته بودی ولی!

جنازم رو دستای من مونده بود...


پریدم ، ازین خواب سرما زده

یه کابوس بدتر توی راه بود

امیدم به دستای گرمت فقط...

یه آرامش خیلی کوتاه بود


تو رفتی، نباید بهت فک کنم

نباید به خوابم بیای بعد ازین...

بهم گفتی دیگه نمی بینمت!

بهت گفته بودم که گرده زمین!


میمیرم روی شونه های پتو!

بغل میکنم گریه هامو به جات

به شعرا ی تلخم سپردم تورو

که برگشتی آغوش باشن برات...


تو صد ساله بی من قدم میزنی...

تو رفتی که دنیای من دق کنه

تصور کن انقدر غمگین بشی...

خیابون به جای تو هق هق کنه!


حواسم به اشکامه! باشه.... نباش!

با دیوار حرفامو میگم برو:

میگم " دیگه دوست ندارم ولی

یه بار دیگه کاشکی ببینم تورو!"


تورو باد پاییز آورده بود..

که با دست تقدیر رفتی به باد...

به فکر یکی دیگه ام بعد تو...

یکی که منو واسه ی "من" بخواد!


یکی باشه، تنها یکی! یک نفر!

یکی که بفهمه که حالم بده

که وقتی دلم از خدا هم پره

کنارم بمونه...عذابم نده...


یکی باشه که چشم و ابروی تو....

یکی باشه که ، دست های تو رو...

یکی که تو باشی... تو باشی فقط...

یکی که مهم نیست اصلا... برو!


| اهورا فروزان |

  • پروازِ خیال ...

به درک

۱۵
خرداد


به درک اینکه دلت با من نیست

به درک حالِ دلم داغونه

به درک .. بارونِ پاییزی هم

نمیتونه تو رو برگردونه ...


حالِ من بعدِ تو اصلا خوش نیست

همه ی دلخوشیام بیمارن

زخم خوردم .. نفسم بند اومد 

تو ندیدی که چه دردی دارن ...


تک تکِ خاطره ها یادم هست

عطر تو از همشون لبریزه

واسه اینه که چشام بارونه

واسه اینه که دلم پاییزه ...


تو رو توو عکسِ خودت میبوسم

با همین حالِ بد و داغونم

تهِ هر خاطره ای ردِّت هست

من از این خاطره ها ممنونم .. !


یکم از تو تووی احساسم هست

که واسه زخمِ دلم تسکینه

به درک اینکه چشام هر لحظه

تو رو با غیرِ خودم میبینه ...


به درک اینکه دلت با من نیست

به درک حالِ دلم داغونه

به درک .. بارونِ پاییزی هم

نمیتونه تو رو برگردونه ...


ولی بازم تو رو دوسِت دارم ...


| مریم قهرمانلو |

  • پروازِ خیال ...


برای تو زیباترین لحظه ها

کلاسای ظهر گلیم بافیه

هنوزم غروبای بعد از کلاس

یه میز و دو تا صندلی کافیه


دارم پرده ها رو عوض می کنم

تو با رنگ آبی موافق تری

همین بهترین حس دنیاست که

من از تو ، تو از قبل عاشق تری


با این سطل رنگی که تو دستمه

می خوام سقف ُ دیوار ُ آبی کنم

شاید هم به این خونه قانع نشم

برم کل دنیا رو آبی کنم


چقد خوبه این حس دلبستگی

چقد خوبه حتی همین خستگی

تو و بوی بارون و چای و غروب

همین چیزها یعنی وابستگی


تو رو زیر چشمی نگا میکنم

روی چارپایه که می ایستم

همه صورتم رنگ و وارنگیه

از این جور کارا بلد نیستم


تو زیباترین قصه ی ممکنی

برای منی که وفادارتم

نفس می کشم تا نفس می کشی

هوای منی و هوادارتم


چقد خوبه این حس دل بستگی

چقد خوبه حتی همین خستگی

تو و بوی بارون و چای و غروب

همین چیزها یعنی وابستگی


| احسان افشاری |

  • پروازِ خیال ...

اولین بوسه

۰۱
مرداد


بهم گفت اولین بوسه‌ست

بهم گفت اولین باره

ولی فهمیده بودم از

گذشته‌ش خاطره داره


مث شعله که می‌افته،

به جون چوب می‌بوسید

برای اولین بوسه

زیادی خوب می‌بوسید


بهم گفت تکیه‌گاهم باش

خودش ویرونه بود اما

بهم گفت بکره آغوشم

مسافرخونه بود اما ...


| احسان رعیت |

  • پروازِ خیال ...


موی سفید و عینک ته استکانی

جیبی که خالی و دلی که غرق خونه

اینا که میگم پیریامه...مطمئنم!

از شاعری تنها همین چیزا می مونه


آینده رو هر شب توی خوابم می بینم

هی مادرم میگه: "ایشاالله خیره...بدنیست"

مادر می خواد آیندمو روشن ببینه

تعبیر خوابای سیاهم رو بلد نیست


هر روز گریه،خودخوری،قرصای اعصاب...

هیچوق(ت) خوشی توو زندگیم ظاهر نمیشه

هی با خودم میگم نترس...عیبی نداره

آدم بدون درد که شاعر نمیشه


با این همه این سرنوشتو دوست دارم

بازم میخوام گوشه کنارش شعر باشه

از بی کسی های خودم احساس کردم:

"میشه یکی دار و ندارش شعر باشه"


میشه ولی سخته یه دنیا صبر میخواد

از دست میری،کم میاری،خسته میشی

اون لحظه ای دس می کشی که خیلی دیره

اون لحظه که داری بهش وابسته میشی


موی سفید و عینک ته استکانی

جیبی که خالی و دلی که غرق خونه

تا آخر این راه هستم...تا ته خط...

حتی اگه از شعر این چیزا بمونه


| علی منصوری |

  • پروازِ خیال ...

فرشته ی پاک

۱۱
خرداد


کاش از اول میدونستم تو مال دیگرونی

کاش از اول میفهمیدم تو با من نمیمونی

کاش از اول میدونستم تو سهم من نمیشی

کاش میفهمیدم که تو از عشق من گریزونی


از فکر و قلبم تو نمیری که به همین زودی

تو اون فرشته ی پاکی که من فکر میکردم نبودی

میدونم هرجا که هستی با هرکسی نشستی

به راحتی فراموشم میکنی تو بزودی


این همه عاشق بودم تو نفهمیدی

با تو صادق بودم تو نفهمیدی

من که عاشق بودم تو نفهمیدی

با تو صادق بودم تو نفهمیدی


کاش از اول میفهمیدم تو مغروری 

کاش میدونستم از دنیای من دوری

کاش آروم آروم از قلب من میرفتی

چه دروغهای شیرینی به من میگفتی


این همه عاشق بودم تو نفهمیدی

با تو صادق بودم تو نفهمیدی

من که عاشق بودم تو نفهمیدی

با تو صادق بودم تو نفهمیدی


| ترانه سرا و خواننده : سیامک عباسی |


فرشته ی پاک _ سیامک عباسی

  • پروازِ خیال ...


چه شبهایی به آتیشم کشیدی

چه روزایی که با من سرد بودی

دارم میسازم و حالم خرابه

تو هم مثل همه نامرد بودی


دلم پاگیر چشمای تو بود و

از احساس و غرورم دس کشیدی

همین که دست من پیش تو رو شد

تو هم مثل همه پا پس کشیدی


| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...


مردی که با لباس جنگی رفت ؛ 

با یه ترکش تو استخون برگشت 

با یه تخت و یه ماسک ِ اکسیژن 

با یه مُشـ[ت] یادگاری از "سردشت"


با غم و درد های "اردوگاه"

با یه دست بریده با ساطور 

پدری که خلاصه شد توی ِ ؛ 

بیست درصد قبولی ِ کنکور


مردی که دیدنش رو سفره‌ی عید ؛ 

حسرت ِ مادر مریضش بود

هــــــشــــت سال ُ واسه کسی جنگید ؛ 

که حواسش فـــــقـــــط به میزش بود


مردی که تیکه‌های خمپاره 

هنوزم توی کاسه‌ی سرشه 

موج خمپاره‌ای که اون ُ گرفت ؛

بیشتر از موج ِ موی دخترشه


به سرش میزنه یه وقتا و ُ 

خودش ُ تو نبرد می‌بینه 

تخت چوبی‌شُ مثل یه سنگر

 پنکه‌رُ بالگرد می‌بینه


ویلچرش مثل تانک شخصی‌شه 

خودنویسش شبیه ِ آر.پی.جی

اگه معنای زندگی اینه ؛ 

پس بگو دیگه مــــــرگ یعنی چی...؟


| احسان رعیت |

  • پروازِ خیال ...


کوه یخ بود و من 

کم کم آبش کردم 

دختر خوبی بود 

من خرابش کردم 


دختر خوبی بود 

من بهش بد کردم 

عشقشُ پیش آورد 

دستشُ رد کردم 


اگه تو رویاهاش

حیّ و حاضر بودم

اگه قلبش لرزید 

من مقصر بودم 


بوته ی گل بود و

غنچه هاشُ چیدم

وقتی داشت می خندید

لبشُ بوسیدم 


پی دلگرمی بود

تونگاهِ سردم

واسه ی سرگرمی

بغلش می کردم


تو جهانش غیر از 

غم و تنهایی نیس

چشای غمگینش

دیگه رویایی نیس

همه جا با من هس

ولی هیچ جایی نیس


| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...


سرخی گونه هام ارادی نیست

من ُ با بوسه ارغوانی کن

هرچقدر التماستم کردم

تو بگو نه ! منُ روانی کن


لب ِ تو رنگ ِ خون ِ آهوهاست

من یه گرگ ِ گرسنه ی پیرم

به لبات که نمی رسم هرگز

رد ِ پاهات ُ گاز می گیرم


خنده هات انعکاس ِ خورشیده

تو زمستون ِ این زمونه ی زشت

پیرهنت یه میون بُره بانو

از جهنم به باغ ِ سیب ِ بهشت 


بی تو سهمم جهنمه هرچند

قلبم آلوده ی گناهی نیست

دکمه هات ُ ببند و ثابت کن

واسه من به بهشت راهی نیست 


شیشه ی عطرتم برام بسه ...


| احسان رعیت |

  • پروازِ خیال ...


چرا دائم به ساعت خیره می‌شی؟

کنارم بودن انقدرا که بد نیست

باید اشکِ تو چشمامُ ببخشی

چشای من دروغ گفتن بلد نیست


تو دنیای منی و داری می‌ری

می‌خوای ترکم کنی واسه همیشه

فقط می‌خوام ببینم که چه‌جوری

آخه دنیا تو تاکسی ... جا نمیشه


| احسان رعیت |

  • پروازِ خیال ...


دُرُس همزاد هم بودیم

دو تا شاعر، دو تا تنها

پُر از دلشوره یِ بودن

میونِ حجم رفتن ها

یکی درگیر بی وزنی

که از دستش غزل واشه

ترانـــــه قالبِ من بود

که عشقم تو دلش جاشه


چقد سخته که تو دنیا

دلت با دختری باشه

که پیشش رابطت حسِ

برادر خواهری باشه


دوباره غرق ماتم شی

که شاید از دلت رد شه

نفهمه عاشقش بودی

واسه رفتن مردد شه

نشه چیزی بگی وقتی

میگه هرلحظه داداشی

سکوتت منطقی میشه

باید داداش اون باشی


چقد سخته که تو دنیا

دلت با دختری باشه

که پیشش رابطت حسِ

برادر خواهری باشه...


| سهیل زمانی |

  • پروازِ خیال ...


اون گوشه داره اشک می ریزه

می دونه که رو گریه حسّاسم

بوی تنش تو خونه پیچیده

من، این زن ِ غمگینو میشناسم


می شینه پیشم مثل هر روز و

با قرص و بوسه فال می گیره!

می گم: نمی فهمی دوسِت دارم؟!

می گه: برای عاشقی دیره


میگه که دنیا جای خوبی نیست

هر کی که می فهمه غمی داره

می گم برای عشق، این خونه

دیوارهای محکمی داره


ترساشو می چینه توی ساکش

من مشت می کوبم به آینده

می گه: می دونی خیلی دیوونه م!

می بوسمش تو گریه و خنده


می بینمش که سمت در می ره

با چشم های قرمز ِ خونی

می گه تو حرفامو نمی فهمی

می گه تو دردامو نمی دونی


هر صبح که پا می شم از کابوس

خوابیده تو آغوش و احساسم

می ره که توی گریه برگرده

من این زن غمگینو میشناسم!


| سید مهدی موسوی |

  • پروازِ خیال ...

این آخرین باره!

۲۴
ارديبهشت


این آخرین باره که مینویسم

این اولین باره که می خونی

این اولین باره که می فهمی

تو تک تک شعرام، مهمونی


این آخرین باره که شعرم رو

دارم برای باد می خونم

میخوام که دنیا پر بشه از تو

نیستی، به خوبی هات مدیونم


یک عمر جنگیدم که برگردی

اشک از چشای باورم اومد

ترسیده بودم بی تو تنها شم

از هرچی ترسیدم سرم اومد


باشه! جهنّم سهم من! برگرد!

بی عشق تو آسیب می بینم

من چشمهای برزخی دارم

چون دکمه ها تو سیب می بینم!

...

رفتی و حالا شهر می فهمه

دنیای ما جای قشنگی نیست

مهتاب کم کم منزوی میشه

بو برده این پایین پلنگی نیست!


با اینکه رفتی و پر از دردم

حرفم همونه، بر نمی گردم

یک بار گفتم دوستت دارم

یک عمر اما...

ثابتش کردم


| محسن انشایی |

  • پروازِ خیال ...

زخم عمیق

۲۲
ارديبهشت


انقد ِ زخم خوردم از همه که

دیگه جای شکایت و گله نیست

من یه عمره که قبرم آماده‌ست

زندگی ول کن ِ معامله نیست


هرجا دنبال مرهمی گشتم

چندتا زخم ِ عمیق‌تر دیدم

بین زخمای دوست تا دشمن

دشمنام ُ رفیق‌تر دیدم!


عشق ِ تو زخمی روی قلبم بود

زخمی که عاقبت عفونی شد

روزگارم سیاه بود اما

از شب ِ رفتن ِ تو خونی شد


رفتنت قلبم ُ درید اما

رفتنت ضربه‌ی خلاص نبود

لبه‌ی تیغی که تو قلبم رفت

با ته‌ش قابل قیاس نبود


شونه‌هات که یه روز پناهم بود

حالا زیر  ِ سر  ِ رفیقامه

این‌که از کتف ِ من زده بیرون

بال نه...خنجر  ِ رفیقامه


| احسان رعیت |

  • پروازِ خیال ...


با خنده رد شدی

با گریه سر شدم

دیدی من و برات

یه رهگذر شدم...

حق با توإ قبول

من پیر تر شدم!


بی معرفت سلام

اسمم رو یادته؟


من عاشق توأم

پای دلم بمون

خونه بخر برام

تو قلب آسمون 

یا رنگ پرده ها

یا اسم بچمون 


حرفای ما دوتا

یادت نرفته که؟


از شوهرت بگو

از کل ماجرات

مردی که دس به دس

مردی که پا به پات

از شوهرت بگو

بابای بچه هات


اینجای ماجرا 

من بغض می کنم


نازت رو می کشه؟

نازت رو میخره؟

می بوسدت شبا

خوابت که میبره؟

جدن بدون من

دنیات بهتره؟


از حرف بگذریم

شاعر شده براات؟


موهای تو جلوش

افتاده دست باد

فریاد میزنه

دیوونتم زیاد؟

فهمیده که چقد

مشکی بهت میاد؟


نه…مثل من کسی

دقت نمی کنه


گاهی بشین براش

شعر من و بخون

با من نشد ولی 

با شوهرت بمون

تعطیله رسمیه

تاریخ عقدتون


مرداد میرسه

یخ می کنه دلم


دل می بری یه شب

دل می کنی یه روز

میگی بهم بساز 

میگی بهم بسوز

کشتی من و ولی

جون می کنم هنوز


من خسته ام خدا

دست من و بگیر


| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...


تو کل زندگیت شاعر نبودی

ولی شعر و حسابی دوست داری

دلت دریا خودت دریا همینه

شنیدم رنگ آبی دوست داری


تو ماهی و دل دیوونه ی من 

می خواد آروم بخوابه توی چشمات

نگاهم می کنی و مست میشم

دو تا پیک شرابه توی چشمات 


تو صاحب سبک چشمای قشنگی

نگاهت تو جهان ترویج میشه

تو می خندی و قلب من ضعیفه

تو میخندی و آدم گیج میشه


دلم خوش بود اگه دلسرد باشم 

سراپا واسه حرفام گوش میشی

اگه سردت بشه می سوزم اما

اگه سردم بشه آغوووش میشی


بلد بودم که محکم باشم اما

شکستن رو به قلبم یاد دادی

دلت دریا خودت دریا همینه

تو بیش از حد برای من زیادی


نمیتونم بخوامت باشه اما

دعا کن عشقتُ طاقت بیارم

می خواستم مال من باشی ولی نه

من استعداد خوشبختی ندارم


| هانی ملک زاده |

  • پروازِ خیال ...

نسکافه

۳۱
فروردين

با اینکه دلگیری ولی خوبی
یاد خودم میفتم از عطرت
می‌چسبه پاییز طلایی با
موسیقی بارونی و چترت

با اینکه زیبایی ولی تلخی
اما یه تلخی مثه نسکافه
هروقت هستی با خودم میگم:
حتما خدا این دور و اطرافه!

یاد یه شعر تازه می‌افتم
وقتی سرت تووی کتاباته
موهای جاری روی پیشونی
زیباترین ِ اتفاقاته

توو خش‌خش برگای پاییزی
راه رفتنت شبیه آوازه
ترانه‌مو دست تو می‌نویسه
آهنگ‌مو رقص تو می‌سازه

جادوگری از دور رفتارت
شبیه یه دشت پر از اسبه
بارونی و چترت کنار هم
یعنی چقد رگبار می‌چسبه!!

| شاعر و خواننده: رستاک حلاج |

  • پروازِ خیال ...


بشینی و به صدای صداش فکر کنی

«به فکرتم ولی فکرم نباش» فکر کنی

به هق‌هق‌ش دم ِرفتن، به گریه‌های خودت

به اون‌که کشتی و مردی براش فکر کنی


فرو بری تو خودت یاد ِخاطرات کنی

با بغض و گریه تموم ِشبُ ُبساط کنی

صدای مادرت از پشت ِدر بیاد و یهو

مچاله شی تو پتو باز احتیاط کنی


ستاره‌ی شبت از شب سیاه‌تر باشه

و عشق ِماه تو از ماه، ماه‌تر باشه

کسی نبینه، ندونه، نفهمه، آخه چرا؟

[گذاشتی بره تا روبراه‌تر باشه]


گذاشتی بره تا زندگیش خراب نشه

نخواد بفهمه حقیقت چیه، مجاب نشه

دعا کنی واسه روزای شاد ِخوشبختیش

ولی دعات برای تو مستجاب نشه


بشینی و به صدای صداش فکر کنی

«به فکرتم ولی فکرم نباش» فکر کنی

به اون‌که کشتی و مردی براش فکر کنی


به این‌که عشق ِ تو از ماه ماه‌تر بوده

جدا شدن واسه اون به صلاح‌تر بوده

با یکّی دیگه دیدیش، روبراه‌تر بوده ...


| احسان رعیت |

  • پروازِ خیال ...

میز کناری

۱۵
فروردين


ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻧﺸﺴﺘﯽ ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﺎﻓﻪ ﻭ

ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩﻩ ﮔﻮﻧﻪ ﺕ ﺍﻧﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ

ﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﻭ ﺳﻬﻢ ﻣﻦ

ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺰﻫﺎﯼ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ


ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻬﺖ ﺯﻝ ﺯﺩﻩ

ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻨﻪ

ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩﻩ ﻗﻬﻮﻩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺑﺪﻩ

ﺣﺴﺎﺏ ﺩﻭ ﺗﺎﺗﻮﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﻨﻪ


ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺟﻔﺘﺘﻮﻥ ﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ؛

ﻗﺮﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﮐﻨﻢ

ﺍﮔﻪ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺳﺨﺘﺘﻪ؛

ﺑﮕﻮ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﻨﻢ


ﺗﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺸﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﺍﻭﻥ

ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﻮ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ

ﺗﺎ ﺷﺎﻟﺖ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﯼ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻧﺶ

ﯾﻪ ﺩﺭﺩﯼ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﻪ ﺗﻮﯼ ﮔﺮﺩﻧﻢ


ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﻬﺖ ﺯﻝ ﺯﺩﻩ ﮐﺎﻓﯿﻪ

ﺩﯾﮕﻪ ﺭﻭﺳﺮﯾﺖ ﻭ ﻋﻘﺐ ﺗﺮ ﻧﮑﺶ

ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﻻ ﺍﻗﻞ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ

ﺗﻮ ﺗﻪ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﯼ ﻗﻬﻮﻩ ﺷﻮ ﺳﺮ ﻧﮑﺶ


ﺩﯾﮕﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓﻪ ﻧﯿﺴﺖ

ﺑﺎﯾﺪ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﺸﻢ ﺳﻤﺖ ﺩﺭ

ﺑﻪ ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ ﺳﭙﺮﺩﻡ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﻧﺸﻪ

ﺗﺎ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﻓﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ ...


| احسان رعیت |

  • پروازِ خیال ...


یه جوری که از خواب تو پا نشم

یه جوری به دنیای من درز کن

منو از خودت،با خودت،تا خودت

منو گاهی حتی خودت فرض کن


| آبا عابدین |

  • پروازِ خیال ...


اینم از این! بهارتم دیدیم!

تویی که عشقِ هفت‌سین بودی!

صبح بارون و عصر و شب بارون...

تو زمستونِشم همین بودی!


من کجا راه‌و اشتبا(ه) رفتم؟

چرا این خونه با تو را(ه) نمیاد؟!

نه! بهم فرصت دوباره نده!

این ادا بازیا به ما نمیاد!


فصلِ نو! آسمونِ ابری تر!

سال‌و بازیچه‌ی بهارم کن!

عصر جمعه! غروبِ سیزده به در!

عید امسال‌و زهرمارم کن!


مطمئنّم که غصه‌های تو ام

توی تقویم قبلی جا نشده

اون که تو آینه‌ی اتاق توئه

مطمئنّی ازم جدا نشده؟


مطمئنّی میخوای ببخشی منو؟!

مطمئنّی هنوز کنار منی؟!

پاشو! تعارف نکن! طبیعی باش!

نمی‌خوای سبزه‌ت‌و گره بزنی؟


فصلِ نو! آسمونِ ابری تر!

سال‌و بازیچه‌ی بهارم کن!

عصر جمعه! غروبِ سیزده به در!

عید امسال‌و زهرمارم کن!


| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...


یه چن وقته که حال من خوب نیست

دلم خیلی تنگه واسه دیدنت

واسه خنده های پر از دلهره‌ت

واسه اخم‌ها و نخندیدنت...


می‌ترسم از آینده‌ی مبهمم

می‌ترسم پر از روزای سخت شی

چقد تلخه وقتی یقین می‌کنم

تو با من نمی‌تونی خوشبخت شی!


خودم گفته بودم بری تا یکی

بیاد حال و روزت رو بهتر کنه

خودم گفته بودم! چرا پس خودم

نمیتونه دوریت‌و باور کنه


من و تو که دیوونه‌ی هم شدیم

یه‌چن‌وقته دنبال هم نیستیم

چقد سخته هرکی رو دیدم بگم

تمومه! نه ما مال هم نیستیم


همین لحظه، هر روز، هر ثانیه

دلم تنگ میشه ولی برنگرد

ببین مصلحت اینه تنها بشیم

همین "مصلحت" ما رو بیچاره کرد!


من امروز دستاتو ول می‌کنم

که فردا کنارم نیفتی زمین

یه وقتایی باید بذاری بری

ببین عشق یعنی دقیقا همین!


| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...