کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیرین خسروی» ثبت شده است

می خواستم

۲۴
شهریور


تنها تو بودی که می خواستم

غروب را برایت زیبا کنم

و رازهایم را بدانی

و رازِ رازهایت را بدانم،

می خواستم آینه ام باشی 

که هروقت زیبایم در تو بنگرم

و زخم هایم را پیدا کنم...


می خواستم اجاق تو را گرم کنم

مادر پسرت باشم

مادر دخترت

وارث کتابخانه ات،

می خواستم برایت ترانه بخوانم

وقتی پرنده ای در شعرت تخم می گذاشت

و لانه اش را گم ‌می کرد

و تو اندوهگین میشدی،

می خواستم بر تو ببارم

وقتی جنگلی در دلت آتش می گرفت...


| شیرین خسروی |

  • پروازِ خیال ...


نازت کشیدنی ست لبانت چشیدنی ست

یک عمر قصه گفتن از آنها شنیدنی ست


جانا ! ببین تمام تنم ذوب می شود

خورشید من ! به سوی تو پرواز ، دیدنی ست


والله !! از تمام کسانم گسیختم

از هر چه جز دل تو به قرآن ! بریدنی ست


نوری شبیه تو به جهانم وزیده است

باغی شدم که میوه ی آن سرخ و چیدنی ست


این عشق مثل روزنه هایی به سمت روز

در تار و پود ماست مگر آفریدنی ست؟


این شعر نیست این همه ی طاقت من است !

پشت شبی که سخت به پایان رسیدنی ست...


| شیرین خسروی |

  • پروازِ خیال ...


بوی لباس های تو این روزهای سال

عطر شکوفه های انار است و پرتقال


این جا نشسته ام لب ایوان و خسته ام

در من فشرده ی همه ی ابرهای سال


تنگ بلور آب و دوتا ماهی سیاه

مانند چشم‌های زلال تو بی‌خیال


قند و سکوت در دهنت آب می شود

فنجان تو پر است از این واژه های لال


مثل همیشه می رسد این روزها فقط

از تو به من ملامت و از من به تو ملال


بوی شکوفه ها همه جا را گرفته است

با خاطرات تو همه ی روز و ماه و سال


آه ای بهار ! پنجره ی خانه را ببند

بگذار تا نفس بکشم در زمان حال


| شیرین خسروی |

  • پروازِ خیال ...