کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طاهره خنیا» ثبت شده است

قسم نخور

۱۵
شهریور


رفیق جان! قسم نخور که عاشقم شدی!

دروغ گفتن از قسم شروع می شود

همینکه می رسی، به جاده فکر میکنی...

جدا شدن، قدم_قدم شروع میشود


| طاهره خنیا |

  • پروازِ خیال ...


بعد از به نام ایزد و تقدیم احترام

اکسیژن همیشگی شعر من ، سلام


بـاران غربت است و لغت های آجری

این بار چندم است که نم داده حرف هام


حیفم میاید این که بگویم هوا بد است

یا این که گم شدم وسط مردمان خام


گفتم دوخط برای شما درد و دل کنم

محض رسیدنم به گذرگاه التیام


یادش بخیر فاصله ی دست هایمان

کم می شد از تولد یک جذبه ی مدام


وقتی که روی پنجره ها رنگ می گرفت

تصویر مومنانه ی یک عشق بی کلام


یادم نمی رود شب تعیین سرنوشت

دادم به دست های شما اختیار تام


چیزی میان خاطره هایم شکفته شد

چیزی شبیه بی تو نمی آورم دوام


همسایه ها به پنجره هامان ظنین شدند

و بعد لحظه لحظه رسیدم به اتهام


حالا تمام فاصله ها قسمت منند

حالا که فکر می کنم این قدر ناتمام


حالا که قلب روشن همسایه های خوب

در اصل قلب تیره ی گرگی است بی مرام


این قلب های کوچک و مضحک که سال هاست

پیوسته می تپند به امّید انتقام


دیگر نمی رسیم به درهای آشتی

قهر است با من و تو خدا روی پشت بام


از درد خاص ِعشق عزیزت که بگذریم

هر شب شکنجه می دهدم دردهای عام


اکسیـژن همیشگی شـعر من ٬ ببخش

سخت است درک این همه تکراری مدام


بدرود تا تولد دیـدارهای زود

امضا ؛ منی که گم شده ام در تو ، والسلام ...


| طاهره خنیا |

  • پروازِ خیال ...


آب بـُرده ست مرا با دامن ...بپـران خـوابِ مرا با سیلـی!

"ترس" یعنی تو جوان باشی و من ، یک زن ِ چادری ِ زنبیلی...


من، به اندازه ی تن ها ، تنها...گیر کردم ته ِ بن بست ِ جنون

تـــو ، شریک ِ همـه ی بسترها ! باهمه خلق ِ خدا فامیلی ..


مرض ِ راضی ِ مرز ِ تو شدن ،اصل ِ خود- داری و خود-دوری نیست؟

تو کــه هر روز ِ خدا ، در من گیر ..تو که بی مرگی و بی تعطیلی ..


زن ِ برفی ، تب ِ دوری دارد .. آشپزخانه به باران نزدیک...

تو نیایـــی، به دلت خواهد ماند داغ ِ این بستنی ِ وانیلی !


درک کن ! فاحشه ها باکره اند! خانه امن است اگر در باز است ..

گاه مجبــوری ، اگر مختاری ! مثل مــادرشدن ِ تحمیلی ...


زخم بر زخمه ... نشد، زخمه به زخم !من به ساز ِ تو برقصم تا کی؟؟

باز مجروح ِ تو ، مهجور از تو ...دلـم و قافیـه هایم نیلی..


شب ِ ما ، از سر ِ خط ، ساختگی ست ..نقش ِ دیوار شدن کم دارد !

قدِ یک پنجـــــره ،  خورشیدی  کـن  !  خسته ام  از  قفس ِ تاویلی ..


سی و یک ساله شدم..سی مرغم ، که به یک تیر ، می افتم از خون...

بــــه  تمنـــای  شکار ِ  تــــو  شدن ،  منم  و  پاشنه ی  آشیلی!


زن ، گذشت از سی و آب از سر ، تا توی آغوش تو ماهی بشوم ..

همسرم  پشت  به  من  خوابیده .. بغلم  کن  تو  که  عزراییلی !


| طاهره خنیا |

  • پروازِ خیال ...


قدِ خاموشی ِ یک زیرگذر ، غمگینم

مثل گنجشک ( که خورده به سپر) غمگینم

زندگی ِ سگی و صبر ِ عظیم ِ شتری

یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم ...


| طاهره خنیا |

  • پروازِ خیال ...