کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غلامرضا بروسان» ثبت شده است

و خنده ات

۳۱
شهریور

 

و خنده‌ات

دسته‌ی کبوتران سفیدی

که به یک‌باره پرواز می‌کنند.

 

| غلامرضا بروسان |

  • پروازِ خیال ...

 

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ؟

ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺯخمم آنقدر ﻋﻤﯿﻖ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ

ﻣﯽ ‌ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﮐﺎﺷﺖ؟

ﺑﮕﻮﯾﻢ غمگینم

ﻭ ﻣﺮﮒ ﮐﺎﺭﯼ نمی‌ﮐﻨﺪ؟

 

| غلامرضا بروسان |

  • پروازِ خیال ...

 

چشم‌های تو مهربان بودند

دهانت مهربان بود

و گنجشک‌ها واقعا می‌آمدند

از گوشه‌ی لبت آب می‌خوردند...

 

| غلامرضا بروسان |

  • پروازِ خیال ...

بگو چکار کنم؟

۱۵
ارديبهشت


بگو چکار کنم؟

بگو چکار کنم؟

با فلفلی که طعم فراق می دهد

با دردی که فصل را نمی شناسد

با خونی که بند نمی آید

بگو چکار کنم؟

وقتی شادی به دم بادبادکی بند است

و غم چو سنگی

مرا در سراشیب یک دره دنبال می کند


دلم شاخه شاتوتی

که باد

خونش را به در و دیوار پاشیده است


| غلامرضا بروسان |

  • پروازِ خیال ...

زن پونه است

۱۲
فروردين


زن پونه است

گهواره ی رویاست

بوته ی نعنایی که جهان را 

خوشبو می کند ...

ساده گی ات عسل است !

که صبح زود با شیری تازه می آمیزد

می خواهم 

به ساده ترین شکل با تو حَل شوم ...!


| غلامرضا بروسان |

  • پروازِ خیال ...


اگر لازم باشد زنانه فکر می کنم

و چون سوزنی در خیالت فرو می روم

به دکمه های لباست دست می کشم

و زندگی را بیدار می کنم.

می‌بوسمت؛

آنقدر که

دهانم را با دهان تو

اشتباه بگیرند.


| غلامرضا بروسان |

  • پروازِ خیال ...


دستت را که می گیرم

انگار دستم را در چشمه ای فرو می برم

ما چون سیب سرخی

به هم رسیدیم 

و خاک سبزه ی علفی را به دندان گرفت

عزیزم 

مرا چون شاخه ی گندمی !

زیبا کن ..


| غلامرضا بروسان |

  • پروازِ خیال ...