کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فروغ فرخزاد» ثبت شده است


کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.

برگهای آرزوهایم, یکایک زرد می شد

آفتاب دیدگانم سرد می شد

آسمان سینه ام پر درد می شد

ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد

اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.

وه ...چه زیبا بود, اگر پاییز بودم

وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم


شاعری در چشم من میخواند...

شعری آسمانی

در کنارم قلب عاشق شعله می زد

در شرار آتش دردی نهانی.

نغمه ی من...

همچو آواری نسیم پر شکسته

عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.


پیش رویم:

چهره تلخ زمستان جوانی

پشت سر:

آشوب تابستان عشقی ناگهانی

سینه ام:

منزلگه اندوه و درد وبد گمانی

کاش چون پاییز بودم...


| فروغ فرخزاد |

  • پروازِ خیال ...


ما تکیه داده نرم به بازوی یکدگر

در روحمان طراوت مهتاب عشق بود !

سرهایمان چو شاخه ی سنگین زِ بار و برگ

خامُش بر آستانه ی محراب عشق بود ...


من تشنه ی صدای تو بودم که می سرود

در گوشم آن کلام خوش دلنواز را

چون کودکان که رفته زِ خود گوش می کنند !

افسانه های کهنه ی لبریزِ راز را ...


گفتم خموش " آری" و همچون نسیم صبح

لرزان و بیقرار وزیدم به سوی تو !

اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم

در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو ....


| فروغ فرخزاد |

  • پروازِ خیال ...


افسوس، ما خوشبخت و آرامیم

افسوس ما دلتنگ و خاموشیم

خوشبخت، زیرا دوست می داریم

دلتنگ، زیرا عشق نفرینی ست


| فروغ فرخزاد |

  • پروازِ خیال ...


اکنون تو اینجایی

گسترده چون عطرِ اقاقی‌ها

در کوچه های صبح بر سینه ام سنگین،

در دستهایم داغ،

در گیسوانم رفته از خود، سوخته، مدهوش،

اکنون تو اینجایی ...


| فروغ فرخزاد |

  • پروازِ خیال ...


دلم گرفته است 

دلم گرفته است 

به ایوان می روم و انگشتانم را 

بر پوست کشیدهٔ شب می کشم 

چراغ های رابطه تاریکند ...

چراغ های رابطه تاریکند ...

کسی مرا به آفتاب 

معرفی نخواهد کرد 

کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد

پرواز را به خاطر بسپار 

پرنده مردنی ست


| فروغ فرخزاد |

  • پروازِ خیال ...