وقتی در خانه نیستی
زلزله
آتش سوزی
و حتی بادی که به پنجره می کوبد
وحشت زده ام می کند
می ترسم
هیچ راه فراری به آغوش تو نباشد.
| منیره حسینی |
شالت تمام شد،
بافتم؛
نمی دانم چند گره دارد
اما هر بار که باد بوزد
چندین هزار بوسه
دور گردنت خواهد پیچید !
مرا مثل نداشتنت ... عمیق
مثل قدم هایت ... محکم
مثل رویاهایت ... باشکوه
در آغوش بگیر !
زیباترین وداع هنوز اتفاق نیفتاده است
برای روزهایی که نیستم
عمیق
محکم
باشکوه
مرا در آغوش بگیر
با احساس مردی
که لب مرز نشسته و
می داند
به جنگ برود
یا از کشور
فرقی نمی کند؛
خانه اش آتش گرفته است ...
من درخت های زیادی
دیده ام
اما می خواهم
فقط از شانه های
تو پرنده شوم