کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نیلوفر لاری پور» ثبت شده است


به همین دلخوشم

که هنوز دلواپسی هایم را بلدی

وقتی دلم می گیرد

بی آن که بگویم پنجره را باز می کنی

وقتی باران می بارد

در لیوان خودت برایم چای می ریزی و

پرده را کنار می زنی

برای دست هایم نگرانی

وقتی می لرزد و سکوت می کند و

نگاهت را با بی قراری ام هماهنگ می کنی.

من همین را در تو می پرستم

که اگر بخواهم عکس روی دیوار را بر می داری

حتی اگر لبخند سحرانگیزت را قاب گرفته باشد.

تو خوب می دانی

جز من کسی نباید اسیر جادویت باشد…

به من فرصت بده

تا در کنار تو ناشکیباترین عاشق جهان باشم.


| نیلوفر لاری پور |

  • پروازِ خیال ...

تو تمام منی

۱۵
فروردين


تو تمام منی،

من تمام اندوه سالخورده زنان سرزمینم

که از سر ناچاری

ردپای عشقشان را در فال‌ها دنبال می‌کنند 

شاید روزی برگردد 

شاید دوباره مرا بخواهد 

شاید مرغ عشق‌ها 

و قهوه‌ها 

و تاروت‌ها 

یک بار راست بگویند !

ولی هیچ مردی

هیچ وقت به آغاز قصه برنگشت ...

به لبخندم اعتماد نکن

زخمی با من است

که با هیچ دروغی درمان نمی‌شود 

تا روزی که هنوز 

زنان غمگینی هستند

که با صدای زنگ تلفن

بغض می‌کنند.


| نیلوفر لاری پور |

  • پروازِ خیال ...


اسفند که عاشق شوی

سال را با بوسه تحویل می کنی

حتی اگر سال نو،

نیمه شب از راه برسد

شاید تلفنت

عاشقانه تر از همیشه زنگ بزند

کسی با یک سلام

قبل از سپیده ی سال بعد

دیوانه ات کند

اسفند که عاشق شوی

تمام دروغ ها را باور می کنی

و دلت غنج می زند.

می دانم که در روزهای آخر سال

دسته کلیدت را گم می کنی

گوشی ات را جا می گذاری

و احساس می کنی که کسی

با لحن عاشقانه من

صدایت می زند.

تو عاشقم بودی

در اسفندی که هرگز

از تقویمت پاک نمی شود.


| نیلوفر لاری پور |

  • پروازِ خیال ...


دلم یک خبرخوب می خواهد

ازآن خبرهایی که دل رابلرزاند!

ازآن خبرهای ناب که این روزهاجایشان درزندگی ام خالی است

دلم می خواهدیکی دربزند

بی توجه به نگاه پرسشگرم نامه ای به دستم بدهد و برود!

نامه اش پر باشد از خبرهای خوب 

ازگلبرگ های گل سرخ

ازعطر بهارنارنج

روی کاغذی سفید باحاشیه ای ازپیچک ویاس،

که پیچیده باشد به لبه ی کاغذ ،

و قد کشیده باشد تا آسمانی که برفراز آن اتفاقی عجیب سایه انداخته 

کسی باخطی آشنا، تمام دلش را درواژه ها جاگذاشته باشد !

تا برایم بنویسد که هنوز گاهی دلتنگم می شود و چند شب پیش در رویایش قدم زده بودم و رنگ چشم هایم راهنوز از یاد نبرده است

گاهی فقط کافی است که منتظرباشی   

حتی اگر هیچ قاصدکی ازپشت پنجره ات رد نشود!

اگر تمام پستچی های جهانی نشانی خانه ات رافراموش کرده باشند و جوهر خودنویس کسی که منتظرش بودی

قبل ازنوشتن نامه ای برای تو، تمام شود ...


| نیلوفر لاری پور |

  • پروازِ خیال ...


تو آن روزها یک شماره بودی که اگر پول خرد پیدا می کردم کنار یک دکه زرد رنگ خسته، سر یک کوچه بن بست می ایستادم تا صدایت را بشنوم.

تو ... در حافظه ام بودی و چند نفر دیگر که عزیزکرده هایم بودند.

بقیه  اسمی بودند و چند عدد که در دفترچه ای کوچک، گوشه کیفم به خواب رفته بودند.

آن روزها از صدای زنگ تلفن نمی ترسیدم ... 

تمام خبرها خوب نبود ولی قابل تحمل بود .... فراموش می شد ... ویران نمی کرد.

حالا .... تلفنم به جای زنگ، موسیقی را که تو دوست داشتی پخش می کند ولی همیشه مرا می ترساند ... 

شاید برای اینکه می دانم دیگر هرگز صدایی را که سالهاست در انتظارش مانده ام، نخواهم شنید.... 

یک سلام که با تمام سلام های دنیا تفاوت داشت...

تو آن روزها فقط یک شماره بودی .... مثل تمام شماره های شش رقمی که  هرگز فراموش نمی شوند ...


| نیلوفر لاری پور |

  • پروازِ خیال ...


اگر نیستم

مطمئن باش که هنوز بی قرارت نشده ام!

من اگر دلم برای تو تنگ شود، می آیم و حتی برای ده دقیقه کنارت می نشینم...

به اندازه ی یک سلام کنارت مکث میکنم،

به قدر یک استکان چای وقتت را می گیرم و

مجبورت می کنم تا تو هم دلت برایم تنگ شود! 

من اگر دلم برایت تنگ شود به "قلب صورتی" و "میس یو" و "دل تنگتم رفیق" قناعت نمی کنم!

می آیم، خیره می شوم در چشم هایت و آنقدر شیرین زبانی می کنم تا بفهمی بودنم با نبودنم فرق دارد...

بفهمی من با تصویرم در تانگو و اسکایپ، با جملات عاشقانه ام در وایبر و فیس بوک و تلگرام و اینستاگرام.، با ابراز عشق از راه دور تفاوت دارم...

اگر برایت نوشتم "دلم برایت تنگ شده" باور نکن! مثل من که هیچ وقت باور نکردم...!


| نیلوفر لاری پور |

  • پروازِ خیال ...


گفتم مرا هم ببر

جای زیادی نمی گیرم

گوشه چمدانت

توی جیب کتت

نه ؛

اصلا فقط نامم را بنویس 

گوشه یکی از کتاب هایی که هرگز نمی خوانیش...

خداحافظی هم نکردی

با هر تصمیم احمقانه ای،

احساس غرور می کردی

خالا وقت داری

مغرورانه 

تا قیامت نقش یک احمق را بازی کنی !!

مثل آن روزها که من نبودم

این روزها که نیستم

و فردایی که به دنبالم میگردی

احتمالا...

منتظرت نیستم

کسی به من گفت:

اگر منتظر نباشی باز می گردد !!

حماقت شکل های مختلفی دارد

من 

تو

و آن کس که گفت 

منتظرش نباش،

بر می گردد 


| نیلوفر لاری پور |

  • پروازِ خیال ...