کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۴۹ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

درد مشترک

۳۰
آبان

 

بین انبوهی از تفاوت ها

شاعران درد مشترک دارند

مثل ظرفی عتیقه زیبایند

منتهی از درون ترک دارند

 

 | رویا ابراهیمی |

  • پروازِ خیال ...

قدم هایت

۳۰
آبان

به خیالم

قدم‌های تو بود

که این‌ چنین تند

در سینه‌ام میزد

 

| مرام المصری |

  • پروازِ خیال ...

 

هر بار که به او میگویم: "مراقب خودت باش"،

در جواب این عبارت و با صدایی کاملا رسا میگفت: "مراقبم باش، مراقبتم"...

حتا ترتیب این دو عبارت مهم است.

اگر این دو راجابجا می گفت، هیچ فرقی با دیگران نداشت و چون تعارفات کلیشه ای تنها جمله ای بود و بس...!

ولی او ابتدا فروتنانه تمنا می کرد و بعد با قدرت نشان می‌داد که کنارم  ایستاده است.

 

| حمید جدیدی |

  • پروازِ خیال ...

میراث سنگین

۲۹
آبان

 

به من بگو..

با این میراث سنگین خاطراتی

که بر شانه هایم گذاشته‌ای، چه کنم؟!

 

| سعاد الصباح |

  • پروازِ خیال ...

شبیه ماهی

۲۹
آبان

 

چقدر شبیه ماهی هستی

پرشتاب در عشق

ترسو در عشق

هزاران زن را در من کشتی

و ملکه شدی...

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

بهتر است...

۲۹
آبان

 

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است!

در قفس با دوست مردن، از رهایی بهتر است

 

کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من

«آرزوی وصل» از «بیم جدایی» بهتر است...

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

 

شراب نمی‌نوشیم

که ما تهی دستان مستیم

مستِ مست از دردهایمان!

 

| مظفر النواب |

  • پروازِ خیال ...

 

از آن دم که دوستت داشتم..

جهان، از آنچه بود، زیباتر شد!

گل‌ها روی شانه‌هایم به خواب می‌روند!

خورشید بر کف دستانم می‌چرخد!

و شب، جویبارهایی از نواهاست!‏

 

| عبدالقادر مکاریا |

  • پروازِ خیال ...

 

آرام به شانه‌ام می‌زند

که بگوید هستم

پلک‌هایم را شاید بلرزاند

ریشه‌هایم را نه!

مردی که من دوستش دارم

پاییز است...

 

| پریسا صالحی |

  • پروازِ خیال ...

 

به چتر و روسری‌ات سوگند

به ناز دختری‌ات سوگند

به راز دلبری‌ات سوگند

مرا حرارت آن لبخند

مجاب کرد به این پیوند

نه آن غروب، نه آن باران

 

| حسین صفا |

  • پروازِ خیال ...

 

آدم های زیبا و دوست‌ داشتنی، به صورت تصادفی به وجود نمی‌‌آیند

زیباترین و دوست ‌داشتنی ‌ترین انسان هایی که می‌شناسیم

آن هایی هستند که با شکست آشنا شده‌اند

آن هایی که رنج را تجربه کرده‌اند

آن هایی که از دست دادن را تجربه کرده‌اند

آن هایی که پس از این رویدادهای دشوار دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کرده‌اند،

این افراد، زندگی را به شکل متفاوتی می‌فهمند،

آن را به شکل متفاوتی تحسین می‌کنند

و نیز به شکل متفاوتی حس می‌کنند

به همین دلیل، آرام ترند و دوست داشتن و محبت به دغدغه‌شان تبدیل می‌شود.

 

| وین دایر |

  • پروازِ خیال ...

 

کاش میدانستم،خواب ها

تا کجا ادامه می یابند؟

یا بیداری

از کجا شروع می شود؟

نمیدانم بودنت را باور کنم

یا نبودنت را؟!

کاش مزرعه ای

از گل سرخ بود

میان خواب و بیداری...

 

| رسول یونان |

  • پروازِ خیال ...

حضرت عشق

۲۴
آبان

 

حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست

سر عقل آمده هر بنده که دیوانه توست

 

| مولانای جان |

  • پروازِ خیال ...

 

از لیوان‌ها

به لیوان شکسته فکر می‌کنی

از آدم‌ها

به کسی که از دست داده‌ای

به کسی که به دست نیاورده‌ای

همیشه

چیزی که نیست

بهتر است.

 

| علیرضا روشن |

  • پروازِ خیال ...

برای خود دل

۲۳
آبان

 

خوشی و رخوت بدن از هرچه هم که باشد،

باز دل‌مان یک چیز اضافی هم می‌خواهد،

یک چیزی برای خودِ دل؛

یک کمی عشق؟

 

|گی دو موپاسان |

  • پروازِ خیال ...

تو زیبایی

۲۳
آبان

 

تو زیبایی

وقتی گریه می‌کنی

تو زیبایی

وقتی در قاب پنجره

لبخند می‌زنی

تو زیبایی

وقتی خجالت می‌کشی

حتی آن روز

که ترکم خواهی کرد

هنوز هم زیبایی

برای همیشه!

 

| هرمان دکوئینک / ترجمه: نیلوفر شریفی |

  • پروازِ خیال ...

اندر خاک

۲۳
آبان

 

گَرَم بیایی و‌ پُرسی چه بردی اندر خاک؟

ز خاک نعره برآرم که " آرزوی تو را "...

 

| بیدل دهلوی |

  • پروازِ خیال ...

تهی ساخت

۲۲
آبان

 

اندوه

کسی را نکشت

اما

ما را از همه‌چیز،

تهی ساخت!

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

قطره ای

۲۲
آبان

 

از ماه

لکه‌ای بر پنجره مانده است

از تمام آب‌های جهان

قطره‌ای بر گونه‌ی تو...

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

باران باش

۲۲
آبان

 

چترت را کنار ایستگاهی

در مه فراموش کن

خیس و خسته به خانه بیا

نمی خواهم شاعر باشی،

باران باش

همین برای هفت پشت

روییدن گل کافیست 

چه سرخ

چه سبز

چه غنچه...

 

| سیدعلی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

 

شاید بتوان راه بیانش را بست

یا اینکه رگ خون روانش را بست

زخمی که روایت گر دردی باشد

با چسب نمی‌توان دهانش را بست

 

| جلیل صفربیگی |

  • پروازِ خیال ...

 

در چشم‌های تو

‏رازی است

‏که شب را اندوهگین

‏و شعر را

‏به سکوت مبدل می‌کند!

 

| زین العابدین حیدری |

  • پروازِ خیال ...

تو نیستی

۲۱
آبان

 

مگر می شود از این همه آدم

یکی تو نباشی

لابد من نمی شناسمت

وگرنه بعضی از این چشم ها

این گونه که می درخشند

می توانند چشم های تو باشند.

 

| رسول یونان |

  • پروازِ خیال ...

مشکل شرعی

۲۰
آبان

 

مشکل شرعی ندارد بوسه از لب‌های تو

میوه‌ی بیرون‌زده از باغ، حق عابر است

 

| محمد شیخی |

  • پروازِ خیال ...

 

براى آخرین بار

با چشمانى غمبار به او نگریست

و توانست با آخرین نفسش به او بگوید:

" فقط خدا مى داند

که چقدر تو را دوست داشتم..."

 

| گابریل گارسیا مارکز |

  • پروازِ خیال ...

میراث عشق

۲۰
آبان

 

چشمانت

آخرین چیزی‌ست

که از میراثِ عشق،

باقی می‌ماند!

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

و تو

بلندتر از تمام درختان جنگل

در من روییدی

و اکنون من توام

من یک درختم بلندتر از تمام درختان دنیا...

 

| رضا براهنی |

  • پروازِ خیال ...

 

تو را ازدست دادم، جنگجویی ناتوان بودم

گُمت کردم، غرورِ بی دلیلم کار دستم داد

سیاهی خسته کرد اسب سپیدم را، زمین خوردم

همان آغازِ قصه،لشکر دشمن شکستم داد!

 

هوایت درسرم پیچیده اما پای رفتن نیست

کمی نزدیک شو، رویای دور از دست، دخترجان

کنارم باشی از تاریکی و سرما نمی ترسم

صدایم کن، صدایت روشن و گرم است دخترجان

 

به هم گفتیم: آخر روزهای خوب می آیند

ولی فردایمان بهتر نمی شد پشت ِتلقین ها

دعا خواندیم با چشمانِ خون آلودِمان اما

نمی خوانند روی بام هامان مرغِ آمین ها

 

غریبه نیستی، دیگر غم نان نیست، طوفان نیست

اگرچه زندگی آسان شده، سخت است خوشبختی

خدارا شکر اجاقی هست، سقفی هست، نانی هست

بدون بودنت اما چه بدبخت است خوشبختی!

 

تقلا می کنم...شاید کسی پیدا کند من را

اگرچه مرگ هم دنبالِ من دیگر نمی گردد

پس از تو با من این دیوارها، این کوچه ها قهرند

صدایت می کنم... اما صدایم بر نمی گردد

 

پریشان حالی اَم پشت نقابی کهنه پنهان است

تصور کرده بودم شعر درمان است، اما نیست!

میان چهره ها و رنگ ها بی همصدا ماندم

کجایی عشق؟ دیگر چهره ی آبیت پیدا نیست...

 

| حامد ابراهیم پور |

  • پروازِ خیال ...

عیب ها

۱۸
آبان

 

همه عیب هایت را دوست دارم،

جز نبودنت...

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

 

می‌خواهم آنقدر شعر بگویم

که اگر فردا مُردم

نتوانی انکارم کنی

می‌خواهم شعرم

چون شایعه‌ای در شهر بپیچد

و زنان

هربار چیزی به آن اضافه کنند...

 

| الهام اسلامی |

  • پروازِ خیال ...

به ناگهان

۱۶
آبان

 

عشق

چنان به ناگهان

که سنگی از آسمان

 

| سیروس نوذری |

  • پروازِ خیال ...

کوچک می شود

۱۶
آبان

 

همه چیز در اطراف ما

سقوط می کند

شادی

کتاب های شعر

درخت رویا

همه چیز کوچک می شود

مساحت دریا

و مساحت آزادی!

 

| سعاد الصباح |

  • پروازِ خیال ...

تیر در کمان

۱۶
آبان

 

به دیگران سپر انداختن بود کارت

 رسد چو نوبت ما تیر در کمان داری.‌..

 

 | صائب تبریزی |

  • پروازِ خیال ...

خاطرات تو

۱۶
آبان

 

من خاطرات تو بودم،

خاطرات تلخ و شیرینت.

بگو کدام دست،

کدام بوسه،

کدام تن مرا از ذهن تو خط زد؟

 

| حمید سلیمی |

  • پروازِ خیال ...

 

در لحظه‌ای که به او فکر می‌کنم

او را بیشتر دوست دارم.

او از آدم‌هایی بود که

فکر کردن به آن‌ها

دیدن آن‌هاست

 

| یدالله رویایی |

  • پروازِ خیال ...

 

آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد

کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد

 

تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت

از غمت شهریور بیچاره حلق آویز شد

 

مهر با بی مهری و نامهربانی میرسد

مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد

 

بی تو یک پاییز ابرم، نم نمِ باران کجاست؟

بی تو حتّی فکر باران هم خیال انگیز شد

 

کاش میشد رفت و گم شد در دل پاییز سرد

بوی باران را تنفّس کرد و عطر آمیز شد

 

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد...

 

| فرهاد شریفی |

  • پروازِ خیال ...

 

برگرد با تنهایی‌ات

کجا می‌گریزی؟

برگرد

من آبادی توام.

                                                              

| شیون فومنی |

  • پروازِ خیال ...

 

هر شب به رفتن فکر می کنم اما 

هر صبح 

پیراهنم را از چمدانی که در خیال بسته بودم 

بیرون می کشم 

هر شب به رفتن فکر می کنم

اما هر صبح 

موهایم را می بافم 

سر کار می روم و به نرفتن ادامه می دهم 

چند زن مثل من 

مدام لای لیوان های ته گنجه 

در پی دری به سمت کوچیدنند

چند تن مثل من ملافه ها را جوری صاف می کنند که انگار 

جاده های جهان را برای رفتن 

تو تابه حال 

از خانه ات در طبقه آخر یک آپارتمان تونلی برای فرار کنده ای 

تو تا به حال 

وقت اتو کشیدن 

نقشه فرارت را هم کشیده ای؟

آدم چطور می تواند پشت دری که قفل نیست اینقدر زندانی مانده باشد؟

 

| رویا شاه حسین زاده |

  • پروازِ خیال ...

چه بودم؟

۱۴
آبان

 

یا رب چه بودم و به کجا رفته‌ام که من

هر گه به یاد خویش رِسَم گریه می‌کنم

 

| بیدل دهلوی |

  • پروازِ خیال ...

حرف نمی زنی

۱۴
آبان

 

حرف نمی زنی

چرا که می دانی

یک پرنده وقتی حرف می زند انسان است

وقتی سکوت می کند، آسمان.

 

| گروس عبدالملکیان |‏

  • پروازِ خیال ...

 

من از این سرزمین چه خواستم

جدا از تکه‌ای نان

گوشه‌ای سرشار از  اطمینان 

جیبی سیر و

مُشتی آفتاب آرام...

بارانی از دوست داشتن و

پنجره‌ای باز  به سوی آزادی و عشق.

من بیش از این چه خواستم

که هرگز نبود.

تا که نیمه‌شبی

دروازه‌ای را شکستم

رفتم

برای همیشه رفتم.

 

| شیرکو بیکس / ترجمه: علی رسولی |

  • پروازِ خیال ...

درخت ارغوان

۰۷
آبان

 

میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی

درخت ارغوان روید، به جای هر مغیلانی...

 

| سعدی |

  • پروازِ خیال ...

 

ﺍﻣﺸﺐ ﺗﻮ

ﺑﻬﺎﻧﻪ‌ی ﻣﻦ ﺑﺎﺵ

ﺍی ﭘﺮﻧﺪه ﻛﻮچک

ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻡ

ﺳﻜﻮﺕ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﺷﺐ مى‌دادم

ﻏﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ

ﻣﻮسی ﺭﺍ ﺑﻪ بنی‌ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ

ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ

ﺑﺮﺍى ﺧﻮﺩ ﻧﮕﻪ مى‌ﺩﺍﺷﺘﻢ

 

| الیاس علوی |

  • پروازِ خیال ...

استراحت کنم

۰۶
آبان

 

" أعدّی لی الأرض کی أستریح

فإنی أحبّک حتى التعب... "

 

زمین را برایم آماده کن

تا استراحت کنم

که من تو را تا مرز خستگی دوست دارم...

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

پاییزانه

۰۶
آبان

 

پاییز این مسافر غمگین رسیده است

بر قالی قشنگ زمین آرمیده است

 

پاییز زرد، مثل غزالی گریزپا

از دست هجمه های زمستان رمیده است

 

آنقدر خسته است که از فرط خستگی

گویی که جاده های زمان را دویده است

 

در دست او طلوع انار است و پرتقال

پاییز در افق، گل خورشید چیده است

 

پاییز، روی بوم غم انگیز روزگار

تصویر شاعرانه ی خود را کشیده است

 

مِهرش به دل نشسته و آبان و آذرش

مثل نسیم، در دل باران وزیده است!

 

پاییز عاشق است، شبیه تمام ما

یک قطره روی گونه ی زردش چکیده است...

 

| یدالله گودرزی |

  • پروازِ خیال ...

 

من

نگهبان آتشم

آتشی تلخ

که می سوزاندم

تا شعله ی یادی را زنده نگاه دارد

در آن دوردستی که تویی...

 

| پوریا اشتری |

  • پروازِ خیال ...

 

دوستت دارم

چطور ثابت کنم

که حضور تو در جهان

مثل حضور آب و درختان است؟

تو گل آفتابگردانی

تو نخلستانی،

تو، ترانه‌ای که از تاریکی دل به دریا زده‌ای!

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

شبیه تو

۰۵
آبان

 

ماه اگر لبخند میزد،‌ شبیه تو‌ میشد.

 

 | سیلوی پلات |

  • پروازِ خیال ...

 

اگر چای هایی که ریختی همه دلسرد شدند

یا گل های قوری‌ات همه پژمرده شدند

اگر روزی آستین چهار‌خانه هایت نامرتب شدند

یا گره‌های بند کفشت به دست که هیچ، به دندان هم باز نشدند

میان بر ها و کوچه پس کوچه ها هم پر از ترافیک شدند و ساعت ها از عمد دقیق شدند

سراغ من بیا

من به گل های قوری‌ات آب می دهم

آستین چهار‌خانه هایت را امن میکنم

گره‌های کورت را بینا میکنم و ساعت هایت را تنبل...

سراغ من بیا

دستان من وطن توست

قلب من وطن توست

تمام من وطن توست

 

| درسا کاظمی |

  • پروازِ خیال ...