کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۳۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

رویا

۳۱
فروردين

 

چه چیز نکبت زندگی را

جبران می‌کند

جز رویا؟

 

| رضا براهنی |

  • پروازِ خیال ...

عادت به پاک کردن

۳۱
فروردين

 

انسان‌هایی بودیم

که به پاک کردن

عادت داشتیم

ابتدا اشک‌هایمان را

پاک کردیم

سپس یکدیگر را...

 

| ایلهان ترک / ترجمه: سیامک تقی زاده |

  • پروازِ خیال ...

 

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ؟

ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺯخمم آنقدر ﻋﻤﯿﻖ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ

ﻣﯽ ‌ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﮐﺎﺷﺖ؟

ﺑﮕﻮﯾﻢ غمگینم

ﻭ ﻣﺮﮒ ﮐﺎﺭﯼ نمی‌ﮐﻨﺪ؟

 

| غلامرضا بروسان |

  • پروازِ خیال ...

گریه ام جاریست

۳۰
فروردين

 

گریه‌ام جاریست، بارانی که می‌بینی منم!

چتر وا کن، ابر گریانی که می‌بینی منم...

 

| سجاد سامانی |

  • پروازِ خیال ...

پریدن

۳۰
فروردين

 

مى ایستد رو به روى پنجره

دست مى کشد به موهایش

مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد

قلب مى خواهد!

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

دنیای بعد از من

۳۰
فروردين

 

این که دنیا هست

و بعد از من خواهد بود

چه شادی بزرگی است

چه اندوه بی پایانی است.

 

| بیژن جلالی |

  • پروازِ خیال ...

دوست داشتن غم ها

۲۹
فروردين

 

فکر می‌کنم مدتی‌ست علاج زندگی را پیدا کرده‌ام.

«دوست داشتن غم‌ها». این کاری‌ست که دلم می‌خواهد بعد از این انجام دهم. حکم چای نباتِ مادربزرگ را دارد. همه جا صدق می‌کند.

به این فکر می‌کنم که ما آدم‌ها یک عمر اشتباه زده‌ایم. اشتباه رفته‌ایم. اشتباه فرار کرده‌ایم. اگر زخم خوردیم اگر غصه‌دار شدیم، اولین و دمِ دستی‌ترین کار این بوده که حواسمان را پرت کنیم. به دیگران هم گفته‌ایم نه چیزی بگویید، نه بپرسید. به خیالِ اینکه فرار کردن راه حل خوبی‌ست برای فراموش کردن، مرهم خوبی‌ست برای هر زخم.

این‌بار اگر دلتان شکست قرار را بر فرار ترجیح دهید!

غمتان را در آغوش بگیرید و بپذیرید. غمِ آدم بخشی از وجود و روحِ آدمی‌ست. غم هم مثلِ شادی سرمایه‌ی دل است. کسی که مریض نشده قدر سلامتی را نمی‌داند. پس اگر غصه‌دار می‌شوی آنقدرها هم چیز بدی نیست. باور کن...

کوچکترین فایده‌اش این است که شادی را عمیق‌تر می‌فهمی و لبخند را گرم‌تر می‌زنی. یک فایده‌ی دیگرش هم این است که به قولِ ادبیاتِ امروز، آپدیت می‌شوی. هر غصه به بزرگی‌ات اضافه می‌کند. حتی گاهی فکر می‌کنم دنیا بر اساس میزان غصه‌ها سنجیده می‌شود. اینکه ما چقدر جهان را شاد خواهیم زیست، بستگی به تجربه‌های غم‌انگیزمان دارد. غم آدمی را قدردان بار می‌آورد. باعث می‌شود از یک فنجان چای عصر کنار پنجره‌ی باران‌زده لذتِ کافی را ببری. ساده از آن عبور نکنی. دلخوشی‌های کوچک را ببینی و خلق‌شان کنی. حتی بعد از یک وعده غذا کنارِ خانواده «دستت درد نکنه خیلی خوشمزه بود» را با ذوقِ بیشتری بگویی. غصه چشم و دلِ آدم را باز می‌کند.

حتی خیال دارم به فرزندم بگویم بعد از اولین شکست‌ات بیشتر بزرگ می‌شوی، تا بعد از اولین پیروزی‌ات.

حالا که آدمی به تعداد غصه‌هایش بزرگ می‌شود تا شادی‌هایش را عمیق‌تر زندگی کند، چرا باید از دردهایش فرار کند و زیر فرش پنهان‌شان کند؟ چرا آن‌ها را دور بریزد تا مبادا زخمی تازه شود؟ چرا چیزی که آدم را اهل می‌کند باید موجبات فرار را آماده کند؟

من خودِ بعد از غصه‌هایم را بیشتر از خودِ قبل از آن‌ها دوست خواهم داشت. اینی که هستم، هم دلخوشی را بهتر می‌بیند، هم بیشتر آن را مهیا می‌کند.

حتی اگر سیب‌زمینی زغالی باشد، وسطِ باغ، دمادمِ غروب، کوچک و به تعداد

از من می‌شنوی، خاطرات غصه‌دارت را هم مثل خاطرات خوش‌ات دوست داشته باش.

آن‌ها سهم بیشتری در دریا کردن دل‌ات داشته‌اند...

 

| مریم قهرمانلو |

  • پروازِ خیال ...

داریم می خندیم

۲۹
فروردين

 

ما همیشه

یک نفر را پشت صورتمان داریم

که بریده از دنیا

می خواهد برود

فرار کند اما

لباسش هر بار گیر می کند به پوست و لبمان

طوری که آدم ها خیال می کنند

داریم می خندیم.

 

| رسول ادهمی |

  • پروازِ خیال ...

عمق من

۲۸
فروردين

 

عشق تو خواست با تو عجینم کند که کرد

وقتی به عمق من برسی جز تو نیستم...

 

| مهدی فرجی |

  • پروازِ خیال ...

 

امیدها شبیه هم نیستند؛

دست یکی به آسمان چنگ می زند

دست یکی به انسان...

دست های انسان ها شبیه هم نیستند

یکی خاک را به باد می دهد

یکی عمر را...

انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند

یکی زندگانی می کند

یکی تحمل...

ﺍﻧﺴﺎن‌ها ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ ﺗﺤﻤّﻞ نمی‌کنند

ﯾﮑﯽ ﺗﺎﺏ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ،

ﯾﮑﯽ ﻣﯽ‌شکند!

ﺍﻧﺴﺎن ها ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ نمی‌شکنند

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ می‌شود،

ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ

 

 | رسول یونان |

  • پروازِ خیال ...

هر هزار بار

۲۴
فروردين

 

دست‌های مرا رها کن

سه سطر خواهم نوشت

 در هر سه سطر: تو!

چشم های مرا رها کن

به چهار طرف نگاه خواهم کرد

در هر چهار طرف: تو!

قلب مرا رها کن

هزاربار عاشق خواهم شد

در هر هزاربار: تو

 

| آهمت سلجوک ایلکان / ترجمه: ابوالفضل پاشا |

  • پروازِ خیال ...

ریسمان پاره

۲۴
فروردين

 

ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد،

اما هرچه باشد ریسمان پاره‌ای است!

شاید ما هم دوباره همدیگر را دیدار کنیم

اما در آنجا که ترکم کردی

هرگز دوباره مرا نخواهی یافت!

 

| برتولت برشت |

  • پروازِ خیال ...

آیین آیینه

۲۴
فروردين

 

ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش

آیین آینه، خود را ندیدن است

 

| قیصر امین پور |

  • پروازِ خیال ...

باربر عشق ام

۲۳
فروردين

 

خسته‌ ترینِ هر شب من‌ ام

باربر عشق‌ ام

بر دوش‌ ام باری به نام تو

جز من کسی حمل‌ اش نمی‌ کند

اگر رهایش کنم شاید شانه‌ ام آسوده شود

اما قلب‌ ام درد می‌گیرد

 

| جیحون ییلماز / ترجمه: مجتبی نهانی |

  • پروازِ خیال ...

لب هایت

۲۳
فروردين

 

لب ‌هایت را

بیشتر از تمامی کتاب هایم

دوست می دارم

چرا که با لبان تو

بیش از آنکه باید بدانم، می دانم

 

لب ‌هایت را

بیشتر از تمامی گل ها

دوست می دارم

چرا که لب ‌هایت

لطیف تر و شکننده تر از تمامی آن هاست

 

لب‌ هایت را

بیش از تمامی کلمات

دوست می دارم

چرا که با لب ‌های تو

دیگر نیازی به کلمه ها نخواهم داشت

 

| ژاک پره ور |

  • پروازِ خیال ...

 

خیره‌خیره نگام می‌کنی و می‌گی: «واسه فراموش کردن باید از یه جابی شروع کرد، فکر کن نبودم، فکر کن ندیدیم، فراموش کن و بذار همه چی تموم شه. بذا...»

نگات که می‌کنم دلم آروم می‌شه، وقتی  با دست موهات رو از روی صورتت می‌ندازی پشت گوش‌ت، یه عطر  عجیبی توی هوا می‌پیچه.

نشستم روبه‌روت و نفس کشیدنت رو تماشا می‌کنم. تو چه‌طوری نفس می‌کشی که من نفسم می‌گیره؟ چشمم به چشمات و گوشم به صدات. می‌گن صدایی که آدم از خودش می‌شنوه با اون چیزی که به گوش بقیه می‌رسه فرق داره. خوش‌به‌حال من که اسمم رو با صدای تو شنیدم. حالا بعد از تو دیگه دلم با صدای کسی نمی‌لرزه.‌

شبا که ماه میفته وسط آسمون، میام توی ایوون و رو به عکست می‌شینم. توی هوا یه‌کم از  عطر همیشگی‌ت می‌زنم و از روی پیام‌گیر به آخرین پیامت گوش می‌دم.

همه‌چی خوبه. چشمات رو به منه و عطر موهات توی آسمون و صدات زیر گوشم.

فقط دلم برای «جانم» گفتنت تنگ شده.

 

| پویا جمشیدی |

  • پروازِ خیال ...

تاریخ دلتنگی

۲۲
فروردين

 

" اللیلُ تاریخ الحنین،

وأنت لَیلی... "

 

شب، تاریخ دلتنگی ست

و تو شب منی...

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

قضاوت

۲۲
فروردين

 

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی

نکته اینجاست که "من راز نگهدار ترم"

 

| احسان انصاری |

  • پروازِ خیال ...

در وداع با یک شهر

۲۲
فروردين

 

یک نفر را می‌شناختم

که در وداع با یک شهر

فقط چمدان اش را می‌بوسید

زیرا که تنها بود.

 

| احمد یاووز / ترجمه: سیامک تقی زاده |

  • پروازِ خیال ...

شکست بی جدال

۲۱
فروردين

 

نمی‌دانم چرا اما به قدری دوستت دارم

که از بیچارگی گاهی به حال خویش می‌گریم

 

اگر جنگیده بودم، دستِ‌کم حسرت نمی‌خوردم

ولی من بر شکست بی‌جدال خویش می‌گریم

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

پایبند من

۱۷
فروردين

 

محبوب من

پایبند من باش

چون اندوه...

 

| غاده السمان |

  • پروازِ خیال ...

این قلب کوچک

۱۷
فروردين

 

گاهى به خود مى‌گوییم

این همه اندوه براى دل ما زیادى‌ست.

اما تقصیر خودمان ست؛

این قلب کوچک چطور مى‌تواند

سنگینى عشق‌هاى بزرگ را

به‌دوش بکشد؟

 

| ادیب جانسوز / ترجمه: سیامک تقی زاده |

  • پروازِ خیال ...

دوری از تو

۱۶
فروردين

 

دوری از تو سکوت است

سیاه و سفید است، برفک دارد

دوری از تو اسکناس‌ کهنه‌ی ته جیب است که گوشه ندارد

سر مردی‌ست بر فرمان ماشین،

لباسی چروک است بر قامت زن

صدایی گرفته‌‌ست در طول روز

 نگاه‌های بی‌جانی‌ست بر آینه با طرحِ خنده‌ای نامفهوم یا

پروفایلی‌ست بی تصویر

دوری از تو شکست شعر است

گم‌شدگی‌ست

دوری از تو

نه سرما دارد و نه گرما

سِر‌شدگی ست!

دوری از تو گریختنِ حوصله است،

گریختنِ زیستن

مکانی‌ست بر زمین که امکان حیات ندارد

و چه واژه‌ایست دوری

چه اندوهگین کلمه‌ایست

دور افتادن

و چه طاقت‌فرساست

در لحظه از تو دور بودن.

 

| وفا دوران |

  • پروازِ خیال ...

پلک زدن ستاره

۱۶
فروردين

 

می گویند عمر من و تو

در محاسبات نجومی

در حد پلک زدن یک ستاره هم نیست.

من اما حاضرم

زیر تک درختی

پرت افتاده تر از تنهایی آدم

در پرتو حسن تو بنشینم

و صد سالی یک بار

پلک بزنم.

 

| عباس صفاری |

  • پروازِ خیال ...

 

روزی تا خرخره عاشق بودم،

تا فرق سرم.

منی که حالا حوصله‌ی

دوست داشتن خودم را هم ندارم.

 

| رویا شاه حسین زاده |

  • پروازِ خیال ...

خم گیسوی تو

۱۵
فروردين

 

همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود

آه از این راه که باریکتر از موی تو بود!

 

| فروغی بسطامی |

  • پروازِ خیال ...

غیر ممکن است

۱۵
فروردين

 

گفته اى فراموشم کن

اما این

غیر ممکن است

زیرا براى فراموش کردنت

اول باید تو را به یاد بیاورم.

 

| جمال ثریا |

  • پروازِ خیال ...

مرز را آفرید

۱۵
فروردين

 

پرندگان هنگام پرواز مرز نمی شناسند

آدم ها

هنگام دوست داشتن

و آدم مرز را آفرید

تا تنهایی اش را کوچک کند.

 

| سپیده خمسه نژاد |‏

  • پروازِ خیال ...

 

دیگر از من

هراسى نداشته باشید؛

زیرا که قلبم را

لابلاى کتابى ضخیم

خشک کرده‌ام

 

| دیدم ماداک / ترجمه: سیامک تقی‌زاده |

  • پروازِ خیال ...

 

حالا که چمدانم را

این همه بى‌کلید بسته‌ام

تازه مى‌پرسى کجا، چرا، از چه سبب...!؟

یعنى تو داستان دلبستگى‌هاى مرا

به همین چیزهاى معمولى ندانسته‌اى، نمى‌دانى؟

لااقل یک بفرماى ساده،یک سکوت!

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

تا تو بودی

۱۳
فروردين

 

تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم

روبروی چشم خود چشمی غزل خوان داشتم

 

حال اگر چه هیچ نذری عهده دار ِ وصل نیست

یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم

 

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی

شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم

 

بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود...

من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟!

 

ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من!

من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم

 

لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید

تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم !!

 

| کاظم بهمنی |

  • پروازِ خیال ...

اما مگو هرگز

۱۲
فروردين

 

با من بگو:

وقتی که صدها صدهزاران سال بگذشت

آن گاه...

اما مگو: هرگز!

هر گز چه دور است، آه...

هرگز چه وحشتناک،

هرگز چه بی رحم است...

 

| اسماعیل خویی |

  • پروازِ خیال ...

 

می گفت عشق مثل یک بیماری میمونه که تو هر آدمی یک جور بروز میکنه،

یکی بدبین میشه،

یکی مهربون میشه،

یکی غمگین میشه،

یه سری هم از ترس واگیردار بودن رها می کنن میرن!

من تنها حسی که دارم دلتنگیه،

ولی یه سوال مثل خوره افتاده تو سرم،

اگه دیگه دلتنگ کسی نشم چی؟!

 

| روزبه معین |

  • پروازِ خیال ...

و غم...

۱۱
فروردين

 

در محله ی ما،

پدران کار می کنند،

مادران کار می کنند،

و غم،

مسئول بزرگ کردن بچه هاست!

 

| محسن بیدوازی |

  • پروازِ خیال ...

 

تو که نمیدانی عطر بهار نارنجم

گاهی انقدر دل تنگت هستم

که میخواهم یقه ات را بگیرم و از آن قاب عکس خاکستری

بیرون بکشمت

در آغوش بگیرمت و بیخیال همه ی دنیا بشوم

سوار عطر خیال ببرمت آن طرف کائنات

میان همان شعرها که فقط خدا می نویسد!

آنجا که من باشم و تو

من از تو بگویم و تو ناز کنی

و من....

از خوشی بمیرم!

 

| حامد نیازی |

  • پروازِ خیال ...

ماه تولد تو

۰۱
فروردين

 

با آمدنت شکوفه عطرآگین است

از شوق تو گونه های گل رنگین است

هرسال بهار می شود زیبا تر

چون ماهِ تولدِ تو فروردین است

 

| شهره زیوری |

  • پروازِ خیال ...

چه سال پُر برکتی

۰۱
فروردين

 

سال نو می شود

وقتی تو

پیراهن گلدارت را بپوشی

موهایت را باز کنی

بروی جلو پنجره،

نه،

بنشینی رو به روی من

لبخند بزنی

و من ببوسمت

چه سال پر برکتی...

 

| پوریا نبی پور |

  • پروازِ خیال ...