کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۳۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

سنگم

۳۱
ارديبهشت

 

سنگم

سنگِ سنگ

بی کم و کاست

و چنان در آغوش فشرده‌ام خود را

که رهایی را

گریزی جز شکافتن نیس

 

| منوچهر آتشی |

  • پروازِ خیال ...

خیره مانده ام...

۳۱
ارديبهشت

 

یک عکس کوچک تا خورده

از مردی که پیراهنش هنوز روشن است

چند شعر عاشقانه کوتاه

از شماره ای که همیشه خاموش است

و یک جفت چشم

که هر شب تا صبح

به این هر دو خیره مانده است...

نگهبان شب کارخانه ای ورشکسته ام

گاهی آرزو می کنم دزدی بیاید

به جای دست ها و دهانم

چشم هایم را ببندد.

 

| لیلا کردبچه |

  • پروازِ خیال ...

 

خدا

خدای خوب و کمی ناصبور

که تا به حال چندین بار زیر گوشم زده ای

آیا وقت آن نرسیده

ترک دوچرخه ات بنشینم

تا مزرعه آفتابگردان ها

کمی برای دل من رکاب بزنی؟!

 

| ریحانه جهانی |

  • پروازِ خیال ...

 

نیمه ی گم گشته ات را دیر پیدا می کنی

سر بجنبانی خودت را پیر پیدا می کنی

 

در مدار روزگار و گردش چرخ فلک

عاقبت روزی تو هم تغییر پیدا می کنی

 

کودکی چون بادبادک با نسیمی می رود

خویش را بازیچه ی تقدیر پیدا می کنی

 

نوجوانی ، عاشقی ، دیوانگی ، سرگشتگی

می گریزد از تو تا تدبیر پیدا می کنی

 

عشق را در انتظار تلخ و بی پایان خود

در غروب جمعه ای دلگیر پیدا می کنی

 

می رسی روزی به آن چیزی که می خواهی ولی

در رسیدن های خود تاخیر پیدا می کنی

 

چشم می دوزی به او از دور و می پرسی چرا؟

نیمه ی گم گشته ات را دیر پیدا می کنی

 

| ساناز رئوف |

  • پروازِ خیال ...

شرح دهم

۳۰
ارديبهشت

 

گر به تو افتدم نظر ؛ چهره به چهره رو به رو

شرح دهم غم تو را ؛ نکته به نکته مو به مو

 

| طاهری انجدانی کاشی |

  • پروازِ خیال ...

گریه نکن ری را

۳۰
ارديبهشت

 

گریه نکن ری را

راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است

دوباره اردیبهشت به دیدنت مى آیم...

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

از صدایت

۲۹
ارديبهشت

 

‏از صدایت مى‌بوسم تو را

صدایت که این همه گنجشک

در دلم ‏رها مى‌کرد...

| جمال ثریا |

  • پروازِ خیال ...

آن قدر ساده ای...

۲۹
ارديبهشت

 

تو در هیچ کدام از آن سال ها خوشبخت نبودی

اما

آنقدر ساده ای

که دلت برای آن سالها

تنگ شود.

همه  همینطورند

از خوشبخت نبودنی

 به خوشبخت نبودنی

پناه می برند

از «به من بگو دوستت دارم»ی

به «به من بگو دوستت دارم»ی دیگر.

 

| رویا شاه حسین زاده |

  • پروازِ خیال ...

زمزمه ی عشق

۲۹
ارديبهشت

 

گوش دل می‌شنود آنچه که در دل باشد

عشق را زمزمه کافی‌ست به آواز مگو

 

| علیرضا بدیع |

  • پروازِ خیال ...

قدم بزنیم؟

۲۸
ارديبهشت

 

دنبال

چی میگردی

یه آغوش مطمئن؟

یه اتاق بی‌خبر از تاریکی؟

یه فنجون قهوه‌ی اصیل؟

یه بوسه‌ی ناشیانه؟

یه حضور همیشگی؟

هم‌مسیریم پس.

قدم بزنیم؟

 

| حسام الدین عسگری |

  • پروازِ خیال ...

 

من بعد از تو با این مسئله که دیگر کسی را دوست نداشته باشم، کنار آمده ام

تو اما بعد از من با این درد که دیگر کسی مثل من دوستت ندارد، چه میکنی؟

 

| عرفان محمودیان |

  • پروازِ خیال ...

لاک می زنم تا...

۲۷
ارديبهشت

 

لاک می زنم که رد خون را پنهان کنم

تا هیچ کس نفهمد

در فکر هایم مدام

دیوارها ی زمان را می کنم...

 

| رویا شاه حسین زاده |

  • پروازِ خیال ...

پس از این

۲۷
ارديبهشت

 

‏پس از این

‏هر نور لطیفی که مرا لمس کند

‏تو خواهی بود

 

| سیروس آتابای |

  • پروازِ خیال ...

بلند شو محبوب من

۲۷
ارديبهشت

 

بلند شو محبوب من

باید از این قبیله ی مخوف تنهایی

عبور کنیم

و در دیاری که لهجه ای محلی دارد

فکر کنیم به بچه هایمان

به بوته های نعنا در باغچه

فکر کنیم اگر پیراهن آبی‌ات را به تن کنی

چند آسمان دورتر می شویم از آدمها

و در کشاکش شماتت زخم هایی که برداشتیم...

کداممان مرهم تر است

کدام یک "دوستت دارم" تر!

 

| حمید جدیدی |

  • پروازِ خیال ...

تسکین من باش

۲۶
ارديبهشت

 

بارونُ میبوسم

چشمات نمناکه

این قطره ها حیفه

این قطره ها پاکه

 

قبل از خداحافظ

تسکینِ من باش و

توو لحظه هاى تلخ

شیرینِ من باش و

 

لعنت به تقدیر و

هر سرنوشتى کن

آغوشِ برفیمو

اردیبهشتى کن

 

| یلدا انگالی |

  • پروازِ خیال ...

عشق در گلو

۲۶
ارديبهشت

 

هیچ گاه

نفهمیده ام

دوست داشتن چرا این همه

غم انگیز است؟

هیچ گاه

نمی فهمم

چرا می گویند

آدمها با قلب هایشان عاشق می شوند

وقتی که من

همیشه عشق را

درگلویم احساس می کنم؟

 

| هستی دارایی |

  • پروازِ خیال ...

میراث زندگی

۲۶
ارديبهشت

 

دهانت

پوستت

و دلتنگی هایت

همه میراث زندگی ست.

 

| پابلو نرودا |

  • پروازِ خیال ...

 

" کُل الطُرق تؤدی إلیک

حتى تِلک التی

سَلکتها لنِسیانک "

 

همه راه‌ها به تو ختم می‌شوند

حتی آن‌ها که برای

از یاد بردنت طی کرده‌ام.

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

ارزش یک رابطه

۲۵
ارديبهشت

 

 

نازنینم !

دوست داشتم برایت بنویسم دلت را به هیچ چیزی خوش نکن...نمی‌توانم...معتقدم به دلخوشی‌های کوچک که لحظه‌های بزرگ را می‌‌سازند.

دوست داشتم بنویسم دل به هیچکس نده. دوست داشته باش ولی‌ عاشق نشو...نمی‌‌توانم...خوب می‌‌دانم زندگی‌ با عشق سخت است، بدونِ عشق سخت تر!

دوست داشتم بنویسم بی‌ تفاوت باش، بی‌ خیال، به هیچ چیزی در دنیا فکر نکن...جراتش را ندارم...اگر همین یک کار را هم نکنیم. اگر با خودمان خلوت نکنیم. اگر گهگاهی افکار و تخیلاتِ خود را به مبارزه نکشیم، پس باید چه کنیم ؟ با جای خالی‌ کسی‌ که بی‌ هیچ قضاوتی به حرف‌هایمان گوش می‌‌کرد، چه باید بکنیم ؟

نازنینم!

اگر زمانی‌ دوباره عاشق شدی، اگر ترکت کردند، اگر در همین لحظه که این ها را میخوانی‌ تنها هستی‌، میتوانی‌ غصه بخوری، گریه کن، رنج ببر، فریاد بزن، سکوت کن، خودخوری کن، از آدم‌ها نفرت داشته باش...ولی‌ همزمان از همه ی اینها لذت ببر...شادمان باش که عشق را تجربه کرده‌ای ...حتی برای مدتی‌ کوتاه.

به خاطر بسپار، در دنیای آشفته ی دوست داشتن‌ها و عاشق شدن‌ها، کمتر کسی‌ می‌‌داند که ارزشِ یک رابطه به عمق آن است نه به طولِ آن!

 

| نیکی فیروز کوهی |

  • پروازِ خیال ...

وقتی که تو نیستی

۲۵
ارديبهشت

 

وقتی که تو نیستی

من حزن هزار آسمان

بی اردیبهشت

را گریه می کنم.

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

کارگر

۱۱
ارديبهشت

 

پدرم

خیلی چیزها برایم به ارث گذاشت

لباس کارگری که به تن ام بزرگ بود

ابزار کارگری که برایم سنگین بود

و ارثیه ای دیگر که گفته بود:

پسرم

هرچند که کارگری

اما فراموش نکن

انسان نیامده برای سر خم کردن

هست تا سربلند زندگی کند

از آن روز

سرم بلندتر از

دیوارِ تمام کارخانه هاست.

 

| فخرالدین احمدی سوادکوهی |

  • پروازِ خیال ...

خنده ی خونین

۰۹
ارديبهشت

 

داغ جانسوز من از خنده ی خونین پیداست

ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است

 

| رهی معیری |

  • پروازِ خیال ...

گم شدگان

۰۹
ارديبهشت

 

به دنیا آورده اند ما را

که جای خالی

گم شدگانشان را پُر کنیم

افسوس که ما خود گم شده بودیم

در جستجوی

گم شدگان خویش،

و هر آن چه می یافتیم

گم شده ی دیگری بود

 

| یاور مهدی پور |

  • پروازِ خیال ...

عشقت به من آموخت

۰۸
ارديبهشت

 

عشقت‌ اندوه‌ را به‌ من‌ آموخت‌

و من‌ قرن‌ها در انتظار زنی‌ بودم‌ که‌ اندوهگینم‌ سازد!

زنی‌ که‌ میان بازوانش‌ چونان‌ گُنجشکی‌ بگریم‌ و

او تکه‌ تکه‌هایم‌ را چون‌ پاره‌های‌ بلوری‌ شکسته‌ گِرد آوَرَد!

 

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ که‌ خانه‌ام‌ را ترک‌ کنم‌،

در پیاده‌روها پرسه‌ زنم‌ و

چهره‌ات‌ را در قطرات‌ باران‌ و نور چراغ‌ ماشین‌ها بجویم‌!

رد لباس‌هایت‌ را در لباس‌ غریبه‌ها بگیرم‌ و

تصویر تو را در تابلوهای‌ تبلیغاتی‌ جست و جو کنم‌!

 

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌، که‌ ساعت‌ها در پی‌ گیسوان‌ تو بگردم‌...

گیسوانی‌ که‌ دختران‌ کولی‌ در حسرت‌ آن‌ می‌سوزند!

در پی‌ چهره‌ و صدایی‌

که‌ تمام‌ چهره‌ها و صداهاست‌!

 

عشقت‌ مرا به‌ شهر اندوه‌ برد!

بانوی‌ من‌!

و من‌ از آن‌ پیش‌تر هرگز به‌ آن‌ شهر نرفته‌ بودم‌!

نمی‌دانستم‌ اشک‌ها کسی‌ هستند

و انسان‌ بی‌اندوه‌ تنها سایه ای‌ از انسان‌ است‌!

 

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ که‌ چونان‌ پسرکی‌ رفتار کنم‌:

چهره‌ات‌ را با گچ‌ بر دیوارها نقّاشی‌ کنم‌،

بر بادبان‌ زورق ماهی‌گیران‌ و بر ناقوس‌ و صلیب‌ کلیساها...

 

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ که‌ عشق‌، زمان‌ را دگرگون‌ می‌کند!

و آن‌هنگام‌ که‌ عاشق‌ می‌شوم‌ زمین‌ از گردش‌ باز می‌ایستد!

عشقت‌ بی‌دلیلی‌ها را به‌ من‌ آموخت‌!

 

پس‌ من‌ افسانه‌های‌ کودکان‌ را خواندم‌

و در قلعه ی قصّه‌ها قدم‌ نهادم‌ و

به‌ رویا دیدم‌ دختر شاه‌ پریان‌ از آن‌ من‌ است‌!

با چشم‌هایش‌، صاف‌تر از آب‌ یک‌ دریاچه‌!

لب‌هایش‌، خواستنی‌تر از شکوفه‌های‌ انار...

 

به‌ رویا دیدم‌ که‌ او را دزدیده‌ام‌ هم‌چون‌ یک‌ شوالیه‌

و گردن‌بندی‌ از مروارید و مرجانش‌ پیشکش‌ کرده‌ام‌!

عشقت‌ جنون‌ را به‌ من‌ آموخت‌

و گذران‌ زندگی‌ بی‌آمدن‌ دختر شاه‌ پریان‌ را!

 

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ تو را در همه‌ چیزی‌ جست‌ و جو کنم‌

و دوست‌ بدارم‌ درخت‌ عریان‌ زمستان‌ را،

برگ‌های‌ خشک‌ خزان‌ را و باد را و باران‌ را

و کافه ی کوچکی‌ را که‌ عصرها در آن‌ قهوه‌ می‌نوشیدیم‌!

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

در تنهایى من و تو

نبودنت چقدر مى تواند سهیم باشد

در سرد شدن چاى روى میز چطور؟!

بیدار مى شوم

میان سرفه هاى عمیق و دود

میان سکسکه هاى ممتد...

و خانه اى که تو را ندارد

نشسته ام روى تخت

کنار پنجره

و بى خوابى میان مه گم مى شود

دستى که در خانه نمانده است

به کتف هایم ضربه مى زند

مى چرخد در اتاق

و مى پرسد

نبودنش چقدر مى تواند

در سرد شدن چاى عصرانه ات سهیم باشد؟

 

| نیما معماریان |

  • پروازِ خیال ...

سر صبحی

۰۷
ارديبهشت

 

سرِ صبحی

دریا را تویِ یک فنجان گل سرخی ریختم و سر کشیدم

سرِ صبحی

آفتاب را با آواز گنجشک های عاشق

وسط آسمانِ چشم هایم رقصاندم

سر صبحی صبح را خنداندم

آدم

تو را که داشته باشد

همه ساعت هایش سر صبحند

تازه و پر نور و بخیر...

 

| معصومه صابر |

  • پروازِ خیال ...

نبض

۰۶
ارديبهشت

 

کاش نبضت را می گرفتم

و منتشر می کردم

تا دنیا به حال طبیعی اش برگردد

 

| شمس لنگرودی |‏

  • پروازِ خیال ...

حیات ما

۰۶
ارديبهشت

 

به کجا برم شکایت، به که گویم این حکایت

‏که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی

 

| حافظ |

  • پروازِ خیال ...

صد سال گذشت

۰۶
ارديبهشت

 

صد سال گذشت

‏از آخرین‌ بار که روى تو را دیده

‏در آغوشت کشیده

‏و در عمق چشمانت نگاه کرده‌ام

‏صد سال است که در این شهر

‏زنى منتظر من است

‏از یک شاخه درخت بودیم

‏و از همان شاخه افتاده و جدا شدیم

‏زمان میان ما صد ساله

‏راه میان ما صد ساله

‏صد سال است که من در تاریکى

‏دنبالش می گردم

 

| ناظم حکمت |

  • پروازِ خیال ...

مزیت زیبا بودن

۰۵
ارديبهشت

 

مزیت زیبا بودن این است که بار منفى شخصیت را کم مى کند.

همیشه همین طور است!

مردم اشتباهات زنان زیبا را حتى قبل از اینکه آن ها دهانشان را باز کنند مى بخشند.

 

| کمی قبل از خوشبختی / انیس لودیگ |‏

  • پروازِ خیال ...

معنای زنده بودن من

۰۵
ارديبهشت

 

معنای زنده بودن من، با تو بودن است.

نزدیک، دور

سیر، گرسنه

رها، اسیر

دلتنگ، شاد

آن لحظه‌ای که بی‌ تو سرآید مرا مباد!

مفهوم مرگِ من

در راه سرفرازی تو، در کنار تو

مفهوم زندگی‌ است.

معنای عشق نیز

در سرنوشت من

با تو، همیشه با تو، برای تو، زیستن.

 

| فریدون مشیری |

  • پروازِ خیال ...

کمندی

۰۱
ارديبهشت

 

عشق آن‌قَدَر از موی تو زنجیر به‌هم بافت

‏تا ساخت کمندی که کشانید به بندم

 

| حسین منزوی |

  • پروازِ خیال ...