دلتنگ توام چلّه نشین غمت هستم
آواره ی یلدا شده ام یار کجایی؟
| هادی نجاری |
اگر روزم پریشان شد فدای تاری از زلفش
که هر شب با خیالش خواب های دیگری دارم
| مهدی اخوان ثالث |
نگاهش
به نوبرانه های گیلاس بود
گفت من تجربه کرده ام
هیچ جا به
زیبایی آغوش کسی که
دوستش داری نیست...
| وحید قرقانی |
می کند سلسله ی زلف تو دیوانه مرا
میکِشد نرگس مست تو به میخانه مرا
| عبید زاکانی |
کسی به شدتِ تو
به صخرهام کوبید
و من فرو رفتم
به قعر دریاها،
که قعر دریاها
پر از مزار شود...
| حسین صفا |
دستی که نان قسمت می کند
دستی که پُر کند سبوی آب را
دستی که زخم ها را شفا میدهد
دستی که بگیرد و ایمنی بخشد
دستی لبریزِ نوازش
دست هایت لازمه ی زندگی اند...
| مارگوت بیکل |