کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید حمیدرضا برقعی» ثبت شده است

 

و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است،

ولی حیف که ارباب «قتیل العبرات» است،

ولی حیف که ارباب «اسیر الکربات» است،

ولی حیف هنوزم که هنوز است

حسین ابن علی تشنه ی یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،

 الف قامتِ او دال و همه هستی او در کفِ گودال...

 

| سید حمیدرضا برقعی |

  • پروازِ خیال ...

 

زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا،‌ قدیمی‌تر

زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر

زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر

زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر

 

که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست

نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست

 

ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه

به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه

شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه

از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه

 

نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد

زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد

 

زنی آن‌سان که خورشید است سرگرم مصابیحش

که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش

جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش

جهان این شاه‌مقصودی که روشن شد ز تسبیحش

 

ابد حیران فردایش، ازل مبهوت دیروزش

ندانم‌های عالم ثبت شد در لوح محفوظش

 

چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا

ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا

شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا

چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!

 

مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم

رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم

 

مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر

که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر

ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر

تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر

 

همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست

کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست

 

| سید حمید رضا برقعی |

  • پروازِ خیال ...