خسته شدم از بی تفاوتی مدیر شبکه پنج، از برخورد بد روابط عمومی... اما نمی تونم بی خیال دیدگاه بشم حتی بعد این همه مدت... :'(
هم تماس می گیرم و هم هر سایتی که می تونم کامنت می ذارم. همین دیروز کلییی با پایگاه اطلاع رسانی بحث کردم... بحث ها! اهممم...
حتی کانال پنج که از وقتی رفته سروش، ادمین نداره و من پیام می فرستم! ولی تنهام. برای همین که تنهایی نمی تونم کاری کنم، پا روی قوانین دنیام گذاشتم و وب "فاطمه" شروع کردم کامنت گذاشتن و از دیدگاهی ها (که متاسفانه خیلی کم هستن) مدام می خوام که بی خیال برخورد بد روابط عمومی همچنان حمایت کنن. که بعد این همه خواهش من، "سحر" باهام همراه شده... الانم از شما می خوام... زهرا جان، من نمی گم بعد این همه مدت تعلیق صد در صد بر می گرده اما تا زمانی که صفحه ی پیام نما بالا میاد باید باید باشیم. همه با هم. من و سحر به تنهایی نمی تونیم. توی وب فاطمه گفتم، حالام می گم اگر هر جای دیگه عضو هستی و دیدگاهی می شناسی حتی یک نفر، ازش بخواه به حمایتش ادامه بده. دیدگاه مال ما هست. حق مونه. تماس با روابط عمومی تنها کاریه که می تونیم براش انجام بدیم.
چندوقته اونقدر ذهنم درگیره که اسم خودمو هم اگه یادم نره هنر کردم):
واضح تر بگوووووو کیستی؟! که چنین و چنان دلبری میکنی و شیفته ات شدم!
عزیزدلم جان!
تو وب مهدی هم گفتم..من هنوزم امیددارم به برگشتمون..به دورهم جمع شدنمون..به آرامش دیدگاهمون..هنوزم زنگ میزنم..هنوزم پیام میدم..کاش کاری ازم ساخته بود ...
چه کنیم؟!
فقط خود خدا باخبره از حال و احوالمون ...و من همه چی رو سپردم به خود خودش!
باز میشه این در...صبح میشه این شب ...
توکل به خود خدااااا
خوشحالم که حست باهام مشترکه و توهم امیدواری به برگشتمون!
نه وب فاطمه رو ندارم
میشه بدی آدرسش رو؟!
+پرواز خیال جانم کوجای؟!
نیستی باز که):
ببخشید اینجا اینقدر زیاد کامنت بی ربط میذاریما
من معذرت میخوام
ولی شده راه ارتباطی من و این دوست دیدگاهی عزیزم..
ممنون بابت بودنت ...
پاسخ:
آره...این چند وقت فرصت نمیشه متاسفانه.
عزیز دلم نزن این حرف رو
خوشحالم که اینجا شده راه ارتباطیتون
نگران نباش، هیییییییییییچ مشکلی وجود نداره از این بابت :))
نه بابا! "خرده" چیه! حق داری عزیز جان. منم اصلا حواس برام نمونده...
در رابطه با اسم، قربونت... همینقدر کافیه دیگه! بیشتر از این نمی تونم.
منطق می گه نمی شه! اما منم مثل خودت ته دلم امیدوارم. توکل کردم به خدا. دست روی دست هم نمی ذارم ببینم چی می شه! هر روز دارم تماس می گیرم و سایت ها کامنت می ذارم. فکرش رو بکن، تهدید شون کردم! اونا که یکی دو هفته طول می کشید تا جواب کامنتم رو بدن، اون روز یه جورایی آنلاین بودیم یعنی خیلی سریع جواب می دادن! گفتن این تصمیمات سازمانی هست یعنی مدیران سازمان می خوان یکی پس از دیگری پیام نماها رو حذف کنن! کوتاه نیومدم و گفتم تصمیم شون اصلا منطقی و قانع کننده نیست. و ما دیدگاهی ها بی خیال دیدگاه مون نمی شیم و...
عزیز جان... خیلی خوشحال شدم گفتی همچنان حمایت می کنی. دست گلت درد نکنه. اجرت با صاحب مجلس.
کامنت های آقا مهدی رو توی وب فاطمه دیدم. آدرسش رو از آقا مهدی بگیر. اینطوری بهتره.
برو وب فاطمه، باید ازشون بخوایم حمایت کنن.
اما می دونی چیه؟ متاسفانه تعداد مون خیلی کمه.
و متاسفانه تر هیچ راه ارتباطی با دیدگاهی جماعت نداریم که باهاشون حرف بزنیم و بخوایم که دست به دست هم بدیم و متحد باشیم...
زهرا... من عضو وب آقا مهدی نیستم اگر کسی رو اونجا می شناسی ازش بخواه مصمم تر از قبل حمایت کنه. باید زیاد باشیم و حمایت ها مداوم.
توی این وب کامنتها نیازی به تایید مدیریت سایت نداره! اما وب فاطمه که من کامنت می ذارم گاهی چند روز طول می کشه تا تایید کنه!
من و شما زهرا جان، توی این وب زودتر از احوال و وضعیت حمایت هامون با خبر می شیم. فلذا این نوید رو به پرواز خیال می دم که کامنت های بی ربطمون ادامه دارد... :)
یه شعره خوب :))