کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۶ مطلب با موضوع «جمعه» ثبت شده است

 

به صبح شنبه می مانی...

در غربت!

به غروب جمعه می مانی...

در دلگیری!

و به عصرهای سه شنبه...

در کسالت بار بودن!

هرطور که بخواهی حساب کنی

دوست داشتنی نیستی،

من اما به طور احمقانه ای...

عاشقت هستم!

 

| طاهره اباذری هریس |

  • پروازِ خیال ...

 

جمعه ها باید زیر لب آواز بخوانی

باید برای خودت قصه بگویی

جمعه ها باید حواست باشد

پنجره های اتاقت را باز نگذاری

"تنهایی" نسیم سر به هواییست؛

می آید،

می پیچد بین موهایت

و از چشمانت لیز می خورد...

 

| نرجس باقرزاده |

  • پروازِ خیال ...

لبخندش

۲۳
خرداد

 

کسی باور نمی کند

لبخندش می توانست پُلی باشد،

که جمعه را

به همه ی روزهای هفته

پیوند بزند...

 

| احمدرضا احمدی |

  • پروازِ خیال ...


شنبه به یادت شروع شد

یکشنبه ؛ دوستت دارم

دوشنبه ؛ دو بار دوستت دارم

سه شنبه ؛ سه بار، زیر لب

چهارشنبه ؛ چهار، با فریاد

پنج شنبه ؛ پنج هزاره، تا بهشت...

جمعه ؛ تمام عشقهای جهان مال تو

کاش هفته بیشتر بود عزیزم

کاش عددها را تا بی نهایت میشمردم ؛

و میگفتم :

دوستت دارم...

دوستت دارم... 


| چیستا یثربی |

  • پروازِ خیال ...


جمعه مرد بی معشوقه ایست

با پیرهنی چروک ،

که تنهایی اش را ؛

لای شعرهایش 

پک میزند.

فقط عصرها،

کمی خاکستری تر…


| محسن حمزه |

  • پروازِ خیال ...


از سر خط نوشتم اسمت را

تا ته خط ادامه‌ ات دادم

باز یادم نبود دل کندی

یادم آمد، به گریه افتادم


نیستی تو، جهان پر از خالی‌ ست

خالی از عشق، خالی از همه چیز

مثل تنها قدم زدن وسطِ

عصرِجمعه حوالیِ  پاییز...


باز هم آن سوال تکراری

چه شد از من دلت برید اصلا؟

تو چه گفتی که از تو برگشتم؟

من چه کردم دلت گرفت از من؟


کاش می‌شد به قبل برگردم

سرنوشتم عوض شود شاید

کاش تنها برای من بودی

تا جهان جای بهتری باشد...


| اهورافروزان |

  • پروازِ خیال ...


جمعه یعنی تو نیستی، اما

خاطراتت به جانم افتاده

گرد مرده به شهر پاشیدند

بختکی بر جهانم افتاده


جمعه یعنی چقدر غمگینم

جمعه یعنی چقدر غمگینی

شعرهایت هجوم تنهایی ست

چشم بستی، مرا نمیبینی...


باز بغض غروب نزدیک است

پیله کرده به جان من یادت

گریه کن تا سبک شوی اما....

به کجاها رسید فریادت؟!


جمعه بس کن! چه کرده ام با تو

که مرا این چنین میآزاری؟؟

چه کنم تا مرا رها بکنی

حرمتم را کمی نگهداری؟!


جمعه یعنی، تو نیستی، هستم

با سیاهی مرگ هم رنگم....

عکس هایت سکوت میبلعند

و برایت چقدر دلتنگم...


| اهورا فروزان |

  • پروازِ خیال ...


چه خوشبخت هستید شما

اما خود نمیدانید

شما که از اندوهناکترین روزها

تنها عصرهای جمعه را به خاطر دارید.


| حسن آذری |

  • پروازِ خیال ...


فکر می کنم خدا شنبه مرد را آفرید

یکشنبه زن

دوشنبه عشق

سه شنبه نفرت

چهارشنبه لبخند

پنج شنبه مرگ را

جمعه اما هیچکدام را نداشته تنهایی را آفرید!

گوشه ای نشست و دنیا را تعطیل کرد...


| محسن حمزه |

  • پروازِ خیال ...


بعضی ها شنبه ی آدمند 

پُرِ قرار های تازه 

پُرِ شروع های دوباره 

جدی و عبوس 

بعضی ها سه شنبه ی آدمند 

پُرِ کارهای نکرده 

پُرِ وعده های عقب افتاده 

آشفته و مضطرب 

بعضی ها پنجشنبه آدمند 

پُرِ رهایی و بی خیالی 

پُرِ سبک باری و خوشحالی 

تو جمعه ی منی 

بهترین روز هفته ام، 

که آفتابش بالا نیامده به غروب میرسد... 


| حسین وحدانی |

  • پروازِ خیال ...

جمعه تویی

۰۶
اسفند


جمعه تویی با همه ی دوری ات

خنده به لب دلخوشی زوری ات!

دوست ترم‌ داری و راهی شدی

دل بکن از رفتن مجبوری ات..!


| مریم قهرمانلو |

  • پروازِ خیال ...

دلم گرفت...

۱۹
آبان


هم در هوای ابری آبان دلم گرفت

هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت


امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت

مانند عصر جمعه ی تهران دلم گرفت...


| مجید ترکابادى |

  • پروازِ خیال ...


بغض کردم، ولی نفهمیدی

رفتٓنت حسِ خوبْ! خوبی نیست

مثل من جمعه باش! می فهمی

عصر جمعه غروب خوبی نیست


| پویا جمشیدی |

  • پروازِ خیال ...

باران و جمعه

۱۷
ارديبهشت


نبودی

باران بارید

جمعه تر شد !


| پدرام مسافری |

  • پروازِ خیال ...


اینم از این! بهارتم دیدیم!

تویی که عشقِ هفت‌سین بودی!

صبح بارون و عصر و شب بارون...

تو زمستونِشم همین بودی!


من کجا راه‌و اشتبا(ه) رفتم؟

چرا این خونه با تو را(ه) نمیاد؟!

نه! بهم فرصت دوباره نده!

این ادا بازیا به ما نمیاد!


فصلِ نو! آسمونِ ابری تر!

سال‌و بازیچه‌ی بهارم کن!

عصر جمعه! غروبِ سیزده به در!

عید امسال‌و زهرمارم کن!


مطمئنّم که غصه‌های تو ام

توی تقویم قبلی جا نشده

اون که تو آینه‌ی اتاق توئه

مطمئنّی ازم جدا نشده؟


مطمئنّی میخوای ببخشی منو؟!

مطمئنّی هنوز کنار منی؟!

پاشو! تعارف نکن! طبیعی باش!

نمی‌خوای سبزه‌ت‌و گره بزنی؟


فصلِ نو! آسمونِ ابری تر!

سال‌و بازیچه‌ی بهارم کن!

عصر جمعه! غروبِ سیزده به در!

عید امسال‌و زهرمارم کن!


| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...


صبح جمعه ات به خیر

هر کجا هستی، به یاد من باش

من با تو چای نوشیده ام،

سفرها کرده ام،

از جنگل، از دریا،

از آغوش تو شعرها نوشته ام

رو به آسمان آبی پر خاطره

از تو گفته ام، تو را خواسته ام

آه ای رویای گمشده!

هر کجا هستی صبح جمعه ات به خیر...


| نیکی فیروزکوهی |

  • پروازِ خیال ...