قلبم را کار می گذارم
۱۶
تیر
یکی
دانایی اش را
به خودش می بندد و میان جمع می رود
دیگری نادانی اش را،
هر دو می خواهند ما را بکشند
هر دو غمگین
هر دو نا امید
هر دو بی اختیار
من اما قلبم را در می آورم
جایی شلوغ کار می گذارم و می روم
کمی دورتر
دکمه پیراهنم را فشار می دهم
هوا پر می شود از بوسه
از رنگ های شاد
از خنده های رها
| علیرضا آدینه |
- ۲ نظر
- ۱۶ تیر ۹۸ ، ۲۱:۱۲
- ۳۱۲ نمایش