فرق خونین
- ۲ نظر
- ۰۳ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۰۰
- ۷۱۷ نمایش
حیاط خانهی ما را معطّر میکنی یا نه ؟
اتاق کوچک ما را منوّر میکنی یا نه ؟
بگو ای چشم و ابروی تو مضمون دو بیتیها
به قدر یک غزل با شاعرت سر میکنی یا نه ؟
شرابی نیست در این خانه اما جرعه شعری هست
دو بیت آتشین دارم، لبی تر میکنی یا نه ؟
فقط عاشق غزل را در میان اشک میگوید
هنوز این صفحه نمناک است، باور میکنی یا نه ؟
چنین بیدل شدم تا گوشهی ذهن تو بنشینم
هنوز اشعار بیدل را تو از بر میکنی یا نه ؟
چه دستی میکشی روی سر گلها ! ... بگو آیا
گلی را با دلی عاشق ، برابر میکنی یا نه ؟
تو با نامهربانی هم قشنگی، پس نمیپرسم
کمی با من دلت را مهربان تر میکنی یا نه ؟
| هـ دو چشم / قاسم صرافان |
مثل باغی سبز در یک روز بارانی قشنگی
مثل دریایی چه آرام و چه توفانی قشنگی
روسری را طرح لبنانی ببندی یا نبندی،
زلف بر صورت بیفشانی، نیفشانی قشنگی
خنده های زیر لب، یا آن نگاه زیر چشمی،
شاید اصلا با همین حرکات پنهانی قشنگی
تا که نزدیکت میآیم در همان حال مشوش
ـ که میان رفتن و ماندن پریشانی ـ قشنگی
این پلنگ بی قرارت را به کرنش میکشانی
ماه مغرورم! خودت هم خوب میدانی قشنگی
مینشینی دامن گلدار را میگسترانی
مثل نقش شمسه روی فرش کرمانی قشنگی
نه، ... فرشته نیستی، می سوزد آدم از نگاهت
آری آتش پاره ای با اینکه شیطانی، قشنگی
سرنوشت ما نمی دانم چه خواهد شد؟ ولی تو
مثل حس ناتمام بیت پایانی قشنگی
| قاسم صرافان |
تیزی گوشههای ابرویت
پیچ و تاب قشنگ گیسویت
آن دوتا چشم ماجراجویت
این صدای خوش النگویت
آخرش کار میدهد دستم
ناز لبخندهای شیرینت
طرح آن دامن پر از چینت
«هـ» دو چشم پلاک ماشینت
شیطنت در تلفظ شینت
آخرش کار میدهد دستم
گیسوانت قشنگی شب توست
صبح در روشنای غبغب توست
ماه از پیروان مذهب توست
رنگ خالی که گوشه لب توست
آخرش کار میدهد دستم
شرم در لرزش صدای تو
برق انگشتر طلای تو
تقّ و تقِّ صدای پای تو
ناز و شیرینی ادای تو
آخرش کار میدهد دستم
حال پر رمز و مبهمی داری
اخم و لبخند درهمی داری
پشت آرامشت غمی داری
اینکه با شعر عالمی داری
آخرش کار میدهد دستم
کردهاند از ادارهام بیرون
به زمین و زمان شدم مدیون
کوچه گردم دوباره چون مجنون
دیدی آخر!... نگفتمت خاتون!
آخرش کار میدهی دستم
| قاسم صرافان |