
آینه ی توی اتاقت
اگر یک روز تو را نبیند
ترک نمی خورد؟
دگمه ی پیراهنت
اگر یک روز نپوشی اش
نمی افتد؟
شیشه ی ادکلنت
اگر روزی به گردنت نپاشی اش
نمی شکند؟
پس چرا
حالا که من نمی بینمت
حالا که در آغوش نمی کشی ام
و حالا که لب هایم گردنت را...
هم ترک خورده ام
هم افتاده ام
و هم شکسته...؟
| آنا جمشیدی |