کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

چه چیزهایی ما داشتیم و بی‌خبر بودیم!

سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ۱۱:۵۵ ب.ظ

 

دست، تنها برای شیون نیست

روزی می‌آید که با آن‌ها انار بچینیم

 

رنگی که جهانم را در بر گرفته است

از چشم‌های تو سرریز می‌شود

تو برای صدا زدن

چه اسم قشنگی داری!

من هم دست‌های بلندی،

نه برای چیدن انار،

که برای دراز کردن به سمت تو دارم.

چه چیزهایی ما داشتیم و بی‌خبر بودیم!

 

| علی الفتی / ترجمه‌: محمد مرادی‌ |  

  • پروازِ خیال ...

نظرات (۲)

اوییییی خودا چقدر قشنگ بود:)))))

یاد این ترانه افتادم از بابک خانقلی:

میخواستم درخت بشم، میوه بدم برات انجیر
میخواستم یه خونه بشم بزرگ، حیاط‌‌دار یه جای خوب شهر بنامت بشم!
یا یه لحظه‌ ی‌ قشنگ یه رویای شیرین و به کامت بشم
بشم یه جاده‌‌ی بلند و سبز برم تو رویات!
بشم یه کفش راحت، که همه‌ی شهر رو قدم بزنه باهات
میخواستم درخت بشم میوه بدم برات انجیر
میخواستم شونه بشم لای موهای بلندت!
میخواستم خنده بشم رو لب‌های قشنگت
میخواستم هوا بشم، تازه بشم، منو نفس بکشی!
میخواستم داغ بشم، چای بشم، تو پاییز منو بچشی
ولی عشق انجیر نیست زیتونه تلخه؛ اینا حرفای من دیوونست خیالات وهمه!
عشق آبی نیست، رنگی نیست، سیاهه؛ عشق درده، غصه‌ست، اشتباهه!
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناول‌ها؛ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی