درد ما را در جهان درمان مبادا بی شما
مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما
| مولانا |
چه انتخابی!و چه جوابی:
گر دوست واقفست که بر من چه میرود
باک از جفای دشمن و جورِ رقیب نیست
بگریست چشم دشمنِ من بر حدیثِ من
فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست
از خنده گل چنان به قفا اوفتاده باز
کو را خبر ز مشغلهٔ عندلیب نیست
سعدی ز دستِ دوست شکایت کجا بَری؟
هم صبر بر حبیب که صبر از حبیب نیستاستادِ سخن، سعدیِ جان
چه انتخابی!
و چه جوابی:
گر دوست واقفست که بر من چه میرود
باک از جفای دشمن و جورِ رقیب نیست
بگریست چشم دشمنِ من بر حدیثِ من
فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست
از خنده گل چنان به قفا اوفتاده باز
کو را خبر ز مشغلهٔ عندلیب نیست
سعدی ز دستِ دوست شکایت کجا بَری؟
هم صبر بر حبیب که صبر از حبیب نیست
استادِ سخن، سعدیِ جان