از آن رازها باشم
که توی یک مهمانی زنانه
عصرانهای به صرف چای و شیرینی
هی بخواهد از من بگوید
و هی لبش را گاز بگیرد !
| زانیار برور |
دستهایت را که
گم کردم
به دیوارها
آگهی زدم :
از یابنده تقاضا می کنم
بمیرد ...!!!