خانه ی شما
- ۰ نظر
- ۰۲ بهمن ۹۹ ، ۱۷:۳۶
- ۱۷۷ نمایش
محبوب من!
شما دست روی هر درختی میگذارید بهارنارنج میشود.
شما نیستید آسمان بیحوصله است، درخت انجیر گیج است.
آینه گریه میکند. زیرا که هم من و هم آینه هر دو دلتنگیم.
محبوب من!
از دور شما را میبینم. آسمان به حرکت درمیآید، ابر میشود، باران شورانگیزی میبارد. غرق باران میشوم.
شما که نیستید، ابر سمی میبارد. بارانی که مرا زنده میکرد، مسموم میکند.
محبوب من!
همیشه همهی مردم از دور شما هستند.
| محمدصالح علا |
محبوب من! این زنبیلی است که من در صف گذاشتهام. اگر این صف به ترتیب حروف الفبایی نام عاشقهاست، اسم من عباس کیارستمی است.
اگر به ترتیب ورود به این دنیاست، من حضرت آدمم.
اگر به ترتیب آنهاست که مقتول گشتهاند، من هابیلم.
اگر به ترتیب قد است، من برج بابلم.
اگر به ترتیب داستان است، من گیلگمشم.
اگر به ترتیب عاشقان است، من فرهادم.
اگر به ترتیب مظلومیت است، من یوسفم.
اگر به ترتیب غزل است، صلاح کار کجا و من خراب کجایم.
اگر به بلندی راه است، من راه ابریشمم.
اگر به بلندی دیوار است، دیوار چینم...
آن که سر صف ایستاده منم.
| محمدصالح علا |