سیگار پر دُخان و ناز پری رخان
این هر دو در کشاکش دوران
کشیدنی ست...
| نصرت رحمانی |
فلفل از بوسه های تو می روید
شعر از لبان من
قانون عشق چنین است
باید گذر کنم
" معصوم و پاک تر زِ سیاووش از شعله زار جنگلِ مژگانت "
اما دریغ و درد
کس با من این نگفت
کز نی نی سیاه دو چشمت حذر کنم
شعر از...
ای معشوق
ای محال صادق!
ممکن شو...
شانههایم
عطش بوسههای تو را کم دارند
غافلگیرم کن...
هرگز نمی توان
گل زخم های خاطره ای را زِ قلب کَند
که در این سیاه قرن
بی قلب زیستن
آسان تر است زِ بی زخم زیستن،
قرنی که قلب هر انسان
چندین هزار بار کوچک تر است
از زخم های مزمن و رنجی که می کشد...