این دل دل کردن ها نامش عشق است و نه چیز دیگر
بالاخره یک روز بعد از آن همه دلتنگی کسی را که بی تابش بودی،
دوباره بدست می آوری
قول می دهید که اینبار دیگر عشقی در کار نباشد
قسم می خورید که فقط گاهی،
آن هم دیر به دیر،
در یک سربالایی ییلاقی کنار هم قدم بزنید
قول می دهید که دوباره آن روزها تکرار نشود
که باز روز از نو و روزی از نو، نباشد
و آن تعصب های بی مورد و آن آزارهای از روی حسادت های عاشقانه تکرار نشود.
قرار می گذارید که فقط دوست بمانید و به خیال خودتان حسابی روشنفکرانه رفتار می کنید
روشنفکرانه حسی را مخفی می کنید
و کاملا روشنفکرانه هم زجر می کشید
ولی آرزوی قلبی تان چیز دیگریست،
که ای کاش کسی بیاید و نام این دوستی را بلند بگوید
نام این دل دل کردن و این پا و آن پا کردن ها را به روی تان بیاورد
نام این قدم زدن های ساده ای را که محال است فقط به یک پیاده روی معمولی ختم شود
از تو می خواهد که قبول کنی این رابطه فقط یک دوستی معمولی ست
تو باز هم گیج می شوی ولی می پذیری همین بودن ساده را
تو فقط می خواهی که باشد
نامش مهم نیست
ولی آرزو می کنی کاش کسی پیدا شود و زیر گوشش بخواند که این فقط یک دوستی معمولی نیست
این همان است که بوده
این دل دل کردن ها نامش عشق است و نه چیز دیگر
| شیما سبحانی |