مرا درآغوش بِکِش! مرادر آغوش بُکُش
جمعه, ۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۳۲ ب.ظ
حسرت خندیدن تو،لحظه به لحظه بامن است
تمام آرزوی من ، دست تو را گرفتن است
فقط به من نشان بده...کسی که نصف تو زن است!
از تو زیاد گفته ام، قلم ولی سیر نشد
پیر شدم خودم ولی،ترانه ام پیر نشد
به باورم نمی رسید،این همه لحظه های خوش
مرا درآغوش بِکِش ! مرا درآغوش بُکُش!
در این زمان کم ببین،که باتو خو گرفته ام
رو به توکرده ام ببین!ازهمه رو گرفته ام
جهان وهرچه که در اوست،بی تو برای من کم است
بهشت هم بدون تو، برای من جهنم است
پر پر آغوش توام ، به دستم آسمان بده
مثل من عاشق اگه هست ،فقط به من نشان بده
به باورم نمی رسید،این همه لحظه های خوش
مرا درآغوش بِکِش! مرادر آغوش بُکُش
| على ایلیا |