گریستیم
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۳۵ ب.ظ
به خانه آمدیم
شب شده بود
شیر آشپزخانه چکه مى کرد
چه پاییزى بود
روزهاى در خانه ماندن
سکوت
سکوت
عصرهاى جمعه فقط حسرت بود
و تیک تاک این ساعت لعنتى
که هى کش مى آمد
کمى گریستیم
گفتى دیروقت است
باید بخوابیم
چاى سرد شده بود
قند هم نداشتیم
عصرهاى جمعه فقط حسرت بود
تو این را مى دانستى
که پاییز در وجودمان خانه کرده است
حرفى براى گفتن نبود
فقط
آرام گریستیم
آرام آرام...
گریستیم
| ناشناس |
- ۹۵/۰۵/۱۷
- ۵۸۱ نمایش