من ُ جا گذاشتی و میخوای بری
سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۳ ق.ظ
من ُ جا گذاشتی و میخوای بری
من ُ ! که یه عمره کنار توام
شبیه یه ساک پر از خاطره
که جامونده رو نیمکت متروام
من ُ جا گذاشتی و میخوای بری
صدا کردنت دیگه بیفایده ست
شنیدم یکی توی ایستگاه بعد
به فکر گرفتاریای تو هست
شنیدم یکی بعد من با توئه
که هر کاری واسهت بگی میکنه
چشای سیاهت من ُ کشتن و
یکی با چشات زندگی میکنه
من ُ جا گذاشتی که تنها بری
سراغ کسی که تو تقدیرته
یه لحظهم نمیخوای معطل کنی
زمان داره میره... دیگه دیرته
یکی توی ایستگاه بعدی داره
با یه گل تو دستش قدم میزنه
داره آخرین نقشههای من ُ
واسه موندن تو به هم میزنه
تو بیطاقتی هامُ میبینی و
برای یکی دیگه بیطاقتی
نمیتونم اینجا نگه دارمت
من ِ خنگ ِ بیعرضهی لعنتی ...
| احسان رعیت |
من رو به اسم "خاطرات شنیدنی شهدا " لینک کنید و بگید که با چه اسمی شما رو لینک کنم. faslesheydayi.blog.ir