هر آرزو یه حسرت ِ تازهست...
دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ب.ظ
حس میکنم عمرم به دنیا نیست
اون رفته و روح ِ من اینجا نیست
گفته بهم تنهاست اما... نیست
هرکی یه سایه با خودش داره
من شک ندارم با یکی دیگه...
از من گذشته تا یکی دیگه...
عشق ِ منه اما یکی دیگه...
بغضم نمیذاره بگم چی شد...
عطر ِ غریب ِ تو شب ِ موهاش...
چلچلههای طاق ِ ابروهاش...
چشماش... اون دو تا پرستوهاش...
کوچیدن از من... بر نمیگردن...
عین ِ خوره افتاده به جونم
اینکه من عشق چندم اونم؟
با اینکه میدونم... نمیدونم
این گلهرُ تا چند بشمارم؟
موهاش انگشتام ُ دزدیده
سایهش دو تا پاهام ُ دزدیده
با بوسههاش، صدام ُ دزدیده
بغضم بذاره حرفها دارم
لعنت به من! فکر ِ خیانت باش
من دوستت دارم... تو راحت باش!
اما فقط با دوستام ای کاش...
هر آرزو یه حسرت ِ تازهست...
| احسان رعیت |