جان ِ من نرو بمان
چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۲۴ ق.ظ
چیزی را بهانه کن برگرد
وانمود کن آمدی دنبال آن شال مشکی
یا نه برای شناسنامه برداشتن برگشتی
بیا طاقچه را به هم بریز و
همین طور جلوی چشم من
این سو و آن سو برو
به روی خودت نیاور که دلت می خواهد چمدانت را باز کنی ،
بمانی
به هوای خستگی در کردن
و کلافه از کجاست کو گفتن ها
بنشین
آری بنشین
نشستن یعنی بودن
کمی بیشتر بودن
یعنی نیم نگاهی دوباره به هم انداختن
یعنی گرفتن دست های تو
و آغازِ ِ "جان ِ من نرو بمان " های من
| رسول ادهمی |