من هنوز هم دنبال زنی هم نام او هستم
بهش گفتم: دوست داشتنی ندیدم که بخوام دوست داشتنم رو ثابت کنم.
بازم دروغ گفتم. یکی از دست هاش رو گذاشت توی جیب مانتویی که به خاطر من خریده بود و مات نگاهم کرد. هروقت چشم هاش رو نگاه می کردم، یاد روزی می افتادم که برای اولین بار می خواستم بغلش کنم. اشک توی چشم هاش جمع شد و از ترس بدنش رو سفت کرده بود. وقتی بغلش کردم، فهمیدم اولین مردی بودم که تونسته بدنش رو حس کنه. برای یه مرد هیچی مهم تر از تصاحب بدن زنی نیست که دوستش داره. پدرم می گفت: زنی رو انتخاب کن که به دردسرش بیارزه.
توی بغلم که گریه می کرد، فهمیدم می ارزه. اما من بغل های زیادی رو تجربه کرده بودم چه جور می تونستم صدای گریه هاش رو بشنوم و بازم اذیتش کنم؟
گوشه ی لبش رو گاز گرفت. دندونش رژی شد. گفت: یعنی دوستم نداشتی؟
یکی از ابروهام رو بالا انداختم و نگاهش کردم. گفت: مرد بودن بیشتر از داشتن یه قد بلنده که با چشم هات اونطوری نگام می کنی.
وقتی این رو می گفت صداش می لرزید و لاک قرمز رنگ روی ناخن اش رو می کند. شالش رو جلوتر کشید و دو تا دستاش رو گذاشت جیبش و رفت.
دیر فهمیدم زنایی مثل اون امنیت یه آغوش براشون مهم تر از یه دوست داشتن عمیقه. آخرین بار بود که دیدمش می دونستم هیچ زن دیگه ای به اندازه ی اون دوستم نخواهد داشت. زنی که مخفیانه دوستم داشت، مخفیانه بهم فکر می کرد و مخفیانه بغلم کرد. من زنی رو می خواستم که ریسک کنه ولی کدوم زن عاقلی حاضره برای رسیدن قید همه چی رو بزنه؟ زنی که کتاب می خونه، میدونه ریسک کردن برای عشق فقط توی کتابا قشنگه و بدتر از این نیست عاشق زنی بشی که کتاب میخونه!
وقتی به خودم میام، داخل پارک با بچه اش داره بازی می کنه. صداش که میکنه هم اسم منه. از دور خوب نگاهش می کنم. هنوزم همون طوری لبخند میزنه. هنوزم صدای گریه کردنش توی گوشم می پیچه. میرم سمت ماشین.
زندگی آدم میشه تکرار وقتی میرسی به شاید، کاش، اگر ، شاید ... من هنوز هم دنبال زنی هم نام او هستم. زنی که وقتی بغل اش می کنم صدای گریه کردن اش درون گوشم بپیچد. یک مرد عاقل عاشق زنی می شود که عشقش را به بچه اش هم انتقال می دهد.
| حدیث رسولی |
- ۹۵/۰۶/۲۸
- ۵۵۸ نمایش
چقدر خوب و جالب! شما باید وبلاگتون رو تو موضوع آزاد به روز کنی که بیشتر خونده بشه. مطالبتون خیلی خوبه.
www.mozooazad.com