هیچ چیز توى این دنیا سرجایش نیست
سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۲۵ ب.ظ
هر شب قبل از خواب،تمام اشک هایت را مى ریزى
و به این فکر مى کنى که زندگى ات نمى تواند غیرقابل تحمل تر از "این" باشد...
فردا صبح،
با مادرت مى روى خرید و از بین پارچه هاى نخى و گلدار، سرمه اى و قرمز را انتخاب مى کنى براى دوختن مانتو...
مى نالى از بدون سس بودن ساندویچ قارچ برگرت...
به جوک هاى بى مزه ى خواهرت مى خندى و درست جایى وسط همان خنده ها،یاد شب قبل مى افتى...
حس مى کنى اشک جمع شده توى چشم هایت...
ولى با این همه،مى خندى...
از همان خنده هاى حرص درآور که ابدا واقعى نیستند...
لعنتى...
هیچ چیز توى این دنیا سرجایش نیست
| مریم خسروى |
- ۹۵/۰۷/۰۶
- ۸۸۲ نمایش
من اینجا نیستم!!
کاش به خودم برگردم