یک جور آتش میزنم روزی خودم را...
پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۳۹ ب.ظ
گفتی: نباید یاد چشمانم بیافتی
هی مثل بختک روی ایمانم بیافتی
گفتی نباید در وجودم پا بگیری
دردی و باید مثل دندانم بیافتی
هی عاشقانه مینوشتم از نگاهت
هی قهوه تا در قلب فنجانم بیافتی
میخواستم باور کنی تنهاییام را
میخواستی از چشم گریانم بیافتی
من اشک را با گریههایم خسته کردم
شاید شبی در راه کنعانم بیافتی
پایان ندارد بیقراریهای این مَرد
باید به یاد روز پایانم بیافتی
یک جور آتش میزنم روزی خودم را
کبریت دیدی! یاد چشمانم بیافتی
| پویا جمشیدی |