دو کف دست آب، نه کم تر، نه بیشتر...
" خب می دونی... کاکتوس با همه فرق می کنه. موجود عجیبیه. مستقل و از خود راضی. به هیچی نیازی نداره. نه نور مستقیم خورشید و نه از این آهنگ های سمفونی که میگن حال گیاه هارو خوب میکنه. حتی دوست نداره هرسش کنی و بهش دست بزنی. می خواد همونجوری که هست آزاد باشه. دوباره میگم تا یادت بمونه، فقط هفته ای دو کف دست آب، نه کم تر، نه بیشتر... "
و من آن روز کذایی نفهمیدم که واقعا چه چیزی را خواستی به من بفهمانی. اینکه آدم ها هم می توانند مثل یک کاکتوس باشند. آرام و ساکن ولی بُرنده، رها از هر قید و بند.
اینکه می توان مانند هیچ گلی نبود. ساده، بی آلایش، بدون هیچ عطر و بویی ولی بود! نه! هیچوقت، هیچوقت نفهمیده بودم که شاید حتی می شود کسی را با هزاران خار در آغوش گرفت... و تو فقط منتظر کف دست آبی بودی و من، جسورانه سطل را رویت خالی کردم...
سالهاست که هفته ای درست دو کف دست آب روی کاکتوسم میریزم اما حالا که تماشایش می کنم، کالبد پوسیده و زردیست که انگار فقط خارهایش در تنم باقی مانده...
| ایمان نادری |
- ۹۵/۰۸/۰۱
- ۵۳۳ نمایش