تو سهم دستای کسی جز من نمیشی
من زندهام تا عاشق چشمات باشم
مردن رو توُ شبهای بی تو دوس دارم
دنیا سیاه و سرده بی رنگ نگاهت
چشمای گرم و قهوه ایتُ دوس دارم
من با خیالت لحظههام و دوره کردم
فرقی نداره اینکه باشی یا نباشی
میبینمت با اینکه دنیامون یکی نیس
می بوسمت حتی اگه اینجا نباشی
مشکی و رنگ روشن مهتاب، به به
چادر که میذاری یه تیکه ماه میشی
دنیا حسودی میکنه وقتی ببینه
شونه به شونه با دلم همراه میشی
دنیای من رویای لمس خندههاته
دنیای من این خونه و تنهاییهاشه
حتی اگه احساستُ از من بگیری
لج کردم این دنیا فقط مال تو باشه
میترسی از آینده و با بغض میگی
فردای ما جایی برای ما نداره
چشمامُ میدوزم بهت با خنده میگم
"دنیا که با دیوونهها دعوا نداره"
تو سهم دستای کسی جز من نمیشی
حتی اگه آیندهتون آماده باشه
میجنگم و میگیرمت از دست تقدیر
دنیا اگه دنبال تو افتاده باشه
دلبستهی احساس هم هستیم و دنیا
کم کم داره با قصهی ما راه میاد
وقتی که لبخندت روی لبهات باشه
حتی خدا هم آخرش کوتاه میاد
| هانی ملک زاده |