برگرد، من بدجور غمگینم
سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ب.ظ
برگرد، من بدجور غمگینم
برگرد آخر! خانهأت آباد
با عشق سوزانم چه ها کردی؟
شیرینم، اما حیف! بی فرهاد
من که پری ِ قصّهأت بودم
من که دلم پیش دلت مانده
شاید که معصیت نِمودم وَ
معبودم از درگاه خود، رانده
با فاصله، پشت سرت هستم
هرگز نگاهت را نمیبینم
ستّار بودم پیش ِ تو لابد!
هرگز گناهت را نمیبینم
لبخندت، عاج فیل من را خورد
دست غرورم، پیش تو خالیست
شاعر، نگاه عاشقش تنها
خیره به گُلهای همین قالیست
نوشابه بودی توی لیوانم
دائم برای من، خطر بودی
هی ردّ پایت روی قلبم بود
دائم برایم دردسر بودی
آشفتهام کردی ولی اخطار...
در را به رویم باز میبندی
شاید امید ِ آخرم باشد
آقا! برایم باز میخندی؟
| بنفشه کمالی |
- ۹۵/۰۹/۲۳
- ۶۰۷ نمایش