تقریبا تمام حال و احوال ناخوشم در میان این شعرها هست. وجود دارند و در تنهایی هایم همراه هستند و زندگی می کنند.
بله، به او فکر می کنم. نه فقط غروبها و نه یک کافه و یک خیابان. بلکه در تمام لحظه های یک روز در هر کجا که باشم و هر فعلی. تمام 24 ساعت. تمام هفته ها و تمام فصول. تمام دم و بازدم که در ریه هایم اتفاق می افتد؛ یادآور اوست.
بله، چه چیزی ست که او را در وجودم زنده نکند؛ هیچ چیز.