لعنت به پایانی ترین ساعاتِ هر هفته
جمعه, ۳ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۴۰ ق.ظ
در التهاب بغضهای بی سرانجامم
آینده ام را بی حضورت..ناگهان دیدم
از بی قراری های عصر جمعه ترسیدم
از بوسه هایت لابه لای گریه فهمیدم...
قدِّ زمستانی ترین روزِ خدا سردی
تا گریه کردم، گریه کردی.. برنمی گردی!؟
لعنت به پایانی ترین ساعاتِ هر هفته
لعنت به رویایی که حالا یادمان رفته
لعنت به آغوشت، به آغوشش، به تنهایی
لعنت به من وقتی به آغوشم نمی آیی
| پویا جمشیدی |