نفس بگیر و به جان کندنت ادامه بده
پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۵۰ ق.ظ
برای قهوه ی سرد و غذای شب مانده
برای دیدن صدباره ی پدرخوانده
برای آن ها که وصله ی تنت شده اند
برای خاطره هایی که دشمنت شده اند
به خاطر غزل گیرکرده در دهنت
برای مرده ی جامانده زیرِ پیرهنت
به خاطر بطری های چیده روی زمین
به خاطر سردرد و به خاطر کدُئین
برای چاقو دادن به دست های جدید
برای دوست شدن با شکست های جدید
به خاطر همه ی گریه های نیمه شبی
خدای گم شده در چند جمله ی عربی
برای خاطر شعر-این دکان رنگ رزی-
برای این ادبیاتِ فاخرِ عوضی
به رقص مرگ میان تنت ادامه بده
نفس بگیر و به جان کندنت ادامه بده...
| حامد ابراهیم پور |
میتونیم اخرش اینو هم اضافه کنیم
به رقص میان تنت ادامه بده
نفس بگیر و به جان کندنت ادامه بده
نومید نگرد نزدیک است رسیدنت ادامه بده