دلم گرفته
چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۲۲ ب.ظ
پر از گلایه و دردم ، پر ازپریشانی
پر از نوشتن شعری که تو نمی خوانی
دلم گرفته از این غصه های از سر هیچ
دلم گرفته از این بغض های طوفانی
از آن صدای زمخت و غریب تلوزیون
از این سکوت غم انگیز و تلخ و طولانی
دلم گرفته از این حرفهای تکراری
از این "به من چه "،"برو بی خیال "، "خود دانی!"
از اینکه می رسی از راه و می روی ناگاه
فقط به نیّت اینکه مرا برنجانی
از اینکه آخر هر بار درد دل کردن
رسیده ام به پریشانی و پشیمانی
از اینکه گریه کنم،شاید از سر اجبار
بپرسی از من و این چشمهای بارانی
کمی کنار من و غصه هام بنشینی
کمی به حال من خسته ،دل بسوزانی
دلم گرفته از اینکه همیشه دور از تو
دلم گرفت و گذشتی از آن به آسانی
دلم گرفته و امشب دوباره تنهایی
و باز شعرجدیدی که تو نمی خوانی...
| بیتا امیری |
[Forwarded from ◥■◣Λɓσɭʄɑʐɭ◢■◤]
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است
چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه
تشخیص کردهایم و مداوا مقرر است
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
دولت در آن سرا و گشایش در آن در است
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
فرق است از آب خضر که ظلمات جای او است
تا آب ما که منبعش الله اکبر است
ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم
با پادشه بگوی که روزی مقدر است
حافظ چه طرفه شاخ نباتیست کلک تو
کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است