یاری که مرا کرده فراموش ،
تویی تو ...
با مدعیان گشته هم آغوش ،
صد بار بنالم من ؛
و آن یار که یک بار ...
بر ناله زارم نکندگوش ،
تویی تو !
| رهی معیری |