اینهمه بغض و درد تقصیر خودم نیست به مادرم پاییز رفته ام... رسول یونان میگفت:: نیمی اتشم نیمی باران اما بارانم اتشم را خاموش نمیکند
نفهمیدم یعنی چی اما خوشم اومد میدونی بعضی شعرا رو نمیفهمی اما خوشت میاد بعد تو یه روز پاییزی از صبح اون شعر تو ذهنته... اونموقع درک میکنی حال شاعرشو...
آبانم کژدم!! مادر خوندم اناهیده ملکه ی ابها
شعر نمرود منه... زنده به اتش انداختنم!! کژدم در اتش!!
منم نیمی اتشم نیمی باران!! رسول رو نمیدونم منظورش چی بود؟
پاسخ:
آبان جان :))
شاید منظورش این بوده نیمی گریانم و نیمی توو دلم اتیشه
به مادرم پاییز رفته ام...
رسول یونان میگفت::
نیمی اتشم نیمی باران
اما بارانم اتشم را خاموش نمیکند
نفهمیدم یعنی چی اما خوشم اومد
میدونی بعضی شعرا رو نمیفهمی اما خوشت میاد
بعد تو یه روز پاییزی از صبح اون شعر تو ذهنته...
اونموقع درک میکنی حال شاعرشو...
آبانم کژدم!!
مادر خوندم اناهیده ملکه ی ابها
شعر نمرود منه...
زنده به اتش انداختنم!!
کژدم در اتش!!
منم نیمی اتشم نیمی باران!!
رسول رو نمیدونم منظورش چی بود؟