در عشق
سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۲۳ ب.ظ
حرف که می زنی
من از هراس طوفان زل میزنم به میز
به زیرسیگاری
به خودکار
تا باد مرا نبرد به آسمان.
لبخند که میزنی
من ـ عین هالوها ـ
زل میزنم به دست هات
به ساعت مچی طلایی ات
به آستین پیراهن ات
تا فرو نروم در زمین.
دیشب مادرم گفت:
تو از دیروز فرو رفته ای
در کلمهای انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطه ها!
| مصطفی مستور |