رازآلوده ای
جمعه, ۹ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۳۸ ق.ظ
رازآلوده ای
که کنج هایت را می کاوم
که قایقم را به آبی پیرهنت می فرستم
و کشف می کنم جزیره های ناشناخته را
رازآلوده ای
آنگونه که آزادی پس از مرگ
در زندگی ات جاری ست
و دست ها را نگرفته می خوانی
حاضر جوابی ات به کدام کوه رفته بود
که هر چه گفتم
چیز دیگر شنیدم
که هر چه دست ها را بر سینه گذاشتم
صدای بال این پرنده
از لای انگشت هام نشت کرد
| سالار مرتضوی |
- ۹۷/۰۶/۰۹
- ۶۷۲ نمایش