چمدان
جمعه, ۲۸ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۰۰ ب.ظ
تقدیر من همین چمدان بیشتر نبود
قلبی شکسته و نگران بیشتر نبود
شور بهار را به رقیبم سپردی و
آنچه به من رسید، خزان بیشتر نبود
دیر آمدم، ندیدمت و جای خالیات
سهم من از گذشتِ زمان بیشتر نبود
از دیگران که زخم جگر قسمتم شد و
سهم من از تو زخم زبان بیشتر نبود
دنیا چه ساخت از منِ دیوانه، جز زنی
عادی، که درد او غم نان بیشتر نبود
بر شانه های خستهی من هر کسی گذشت
آنچه گذاشت، بار گران بیشتر نبود
از آنچه ریختی همهی عمر پای من
تنها نیازم این چمدان بیشتر نبود
| زینب اکبری |
- ۹۷/۱۰/۲۸
- ۴۱۳ نمایش